بابا "انار" دارد
بابا "انار" دارد

بابا "انار" دارد

بچرخ تا بچرخیم ...

می گفت : " دستش را بگیر ، دخترها عاشق که می شوند دلشان کف دستشان است . دستش را بگیر تا خیالت راحت باشد که دلش توی مشتت است "


نگرفتم ! شاید چون خیالم از دلش راحت بود . تمام آن شش سال و چند ماه هر بار که مشتم خالی شد ، هر بار که پشتم خالی شد به دلم وعده ی آینده را دادم ، آینده ای که تا دل آن روز گرم اواسط تابستان 87 طول کشید ...

رفته بودیم برای خرید کارت عروسی ، گرمای روزهای دهه ی اول مرداد و شلوغی همیشگی کوچه پس کوچه های اطراف بهارستان از یک سو و دلشوره ی ملس و وصف ناپذیر روزهای قبل از جشن عروسی از سوی دیگر کم حوصله ام کرده بود . می دانستم هنوز خیابان های تهران را یکی در میان نمی شناسد ، ترسم از این بود که نا غافل بین جمعیت گم شود هر چند این تمام بهانه ام نبود . دل به دریا زدم و دستم را دراز کردم به سمتش ، لبخندی زد و چشمانش را ریز کرد و زیر لب گفت : " بچه پر رو " بعد دستش را محکم توی دستم گذاشت ...


بعد از آن روز همه جا هست ، بعضی مواقع پشتم می ایستد ، بعضی روزها کنارم ، بعضی لحظات هم پیشاپیش من حرکت می کند و قد علم می کند برای زندگی

بعد از آن روز هیچگاه مشتم خالی نشد ، هیچگاه پشتم خالی نشد . بعد از آن روز خیلی چیز ها خوب شد ، خیلی چیزها بهتر ...


اما می دانی دخترک !


بعضی جنگ های زندگی را باید یک تنه برد .

حکایت تکروی و کله شق بودن و محرم ندانستن دور و بری ها نیست .

بعضی روزها ، میان بعضی بالا و پائین های زندگی ، دل آدم رضا نمی شود به دست دراز کردن و کمک خواستن . انگار که آدم " بردن " را به خودش مدیون باشد ...

انگار باید چیزی را به خودت ثابت کنی . ثابت کنی که هنوز آدم جنگیدن هستی ، ثابت کنی که هنوز نترسیدن را بلدی ، ثابت کنی که هنوز راه  و رسم بردن را می دانی .

که اگر نخواهی ، که اگر بخواهی و نگذارند ، که اگر بخواهی و نتوانی یک عــــــــــــمر مشمول ذمه ی خودت خواهی ماند .

بی گمان تنهایی جنگیدن هم مثل همه ی تنهایی های دیگر درد دارد ، کسالت دارد ، انزوا و پریشانی دارد اما " می ارزد " ، باور کن که می ارزد

مخلص کلام این که ؛

" این فقره ، از شما همان دعای خیر همیشه ما را کفایت می کند تصدقتان شوم "



پی نوشت : باورتان بشود یا نه اینجا یک دختر سیزده ساله می نویسد - صبیه ی محترمه ی داود خان پور امینی - این پست را بخوانید امیدوارم حال شما را هم مثل من خوب کند



نظرات 228 + ارسال نظر
پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 10:03 http://forold.blogsky.com/

کامنت 150:
عزت زیاد

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 10:03 http://forold.blogsky.com/

رسیدیم صفحه چهارم

مریم پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:09

153 تا کامنت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مریم پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:10

سلام مملی
آخه الان توو این شلوغی و سر و صدای جزیره و پرچانه من چجوری میتونم حرف بزنم؟
صدا میرسه؟
1...2 صدا میاد؟؟؟؟
امتحان می کنیم

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:13 http://forold.blogsky.com/

سلام مریم جون
من صدات رو دارم بگو عزیزم

مریم پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:14

بعضی روزها ، میان بعضی بالا و پائین های زندگی ، دل آدم رضا نمی شود به دست دراز کردن و کمک خواستن . انگار که آدم " بردن " را به خودش مدیون باشد ...

انگار باید چیزی را به خودت ثابت کنی . ثابت کنی که هنوز آدم جنگیدن هستی ، ثابت کنی که هنوز نترسیدن را بلدی ، ثابت کنی که هنوز راه و رسم بردن را می دانی .

که اگر نخواهی ، که اگر بخواهی و نگذارند ، که اگر بخواهی و نتوانی یک عــــــــــــمر مشمول ذمه ی خودت خواهی ماند .

بعضی وقتا...بعضی کارها... هستند که اگه انجامشون ندی تا آخر عمرت به خودت سرکوفت می زنی که ایکاش...

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:14 http://forold.blogsky.com/

کامنت شماره ۱۵۶:
بجنگ تا بجنگیم

مریم پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:14

میگم پرچانه جان...
این اسم خیلی خیلی برازنده ته
به قرعان راس میگم

مریم پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:15 http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

یکی مریم یکی پرچانه
یکی من یکی تو
یکی ...صابخونه نیست پرچانه
بیا آتیش بازی کنیم

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:16 http://forold.blogsky.com/

من با مریم موافقم
مریم تو با من موافقی؟

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:17 http://forold.blogsky.com/

خوب مامان باباها الکی که رو بچه شون اسم نمیذارن که

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:17 http://forold.blogsky.com/

آتیش بازی

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:18 http://forold.blogsky.com/

اگه پایه ای بگم جزیره هم بیاد
موافقی؟

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:25 http://forold.blogsky.com/

کامنت ۱۶۴ رو ادامه میدیم با مشاعره:
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:25 http://forold.blogsky.com/

الف بیا:
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی باده ارغوان نمیباید زیست

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:28 http://forold.blogsky.com/

ت بیا:
ترکیب پیاله‌ای که درهم پیوست
بشکستن آن روا نمیدارد مست

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:29 http://forold.blogsky.com/

دوباره ت بیا:
تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:31 http://forold.blogsky.com/

د بیا:
دی کوزه‌گری بدیدم اندر بازار
بر پاره گلی لگد همی زد بسیار

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:32 http://forold.blogsky.com/

ر بیا:
رفتم که در این منزل بیداد بدن
در دست نخواهد بر خنگ از باد بدن

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:33 http://forold.blogsky.com/

ن بیا:
نتوان دل شاد را به غم فرسودن
وقت خوش خود بسنگ محنت سودن

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:41 http://forold.blogsky.com/

ن بیااااااااااااا:
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:51 http://forold.blogsky.com/

ت بیا:
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:52 http://forold.blogsky.com/

د بیا:
در دهر هر آن که نیم نانی دارد
از بهر نشست آشیانی دارد

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:52 http://forold.blogsky.com/

اعتراف میکنم که تا حالا این همه شعر از خیام نخونده بودم چهر برسه که بنویسم

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:53 http://forold.blogsky.com/

چهر = چه

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:54 http://forold.blogsky.com/

حالا وسط کامنت دونی ترکوندن باید اشتباهاتم رو هم درست کنم
هی روزگار!

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:55 http://forold.blogsky.com/

میگم فکر میکنی اگه بلاگ اسکای این کد امنیتی رو پایین نذاشته بود این کامنت چندم بود؟

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:55 http://forold.blogsky.com/

د بیا:
در دهر چو آواز گل تازه دهند
فرمای بتا که می به اندازه دهند

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:57 http://forold.blogsky.com/

میگما من یک اشتباه کوچیکی انجام دادم
این شعرا دو بیتیه اینجوری که من یک بیت نوشتم زیاد مفهوم نیست
نکنه خیام زیر سوال بره

عیبی نداره خیام هم مثل من می دونه که سوتی دادن برای سرکار علیه امریست عادی و طبیعی و تقریبا روزمره

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 11:58 http://forold.blogsky.com/

بذار فکر کنم ببینم برای رفع این مشکل چه باید کرد

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:00 http://forold.blogsky.com/

میگما ۲۰ تا دیگه کامنت بذارم میشه ۲۰۰ تا

مریم پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:01

زده به سرت دختر؟
مشاعرت رو از دست دادی
خودت با خودت مشاعره می کنی؟

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:08 http://forold.blogsky.com/

خوب برای حل اون مشکلی که گفتم راهش رو پیدا کردم
راهش اینکه اون بیتهایی رو که نوشتم بیت بعدیش رو هم مینویسم که روح خیام شاد باشه و از من راضی بشه
شب هم میرم آرامگاهش و این کامنت ها رو بهش نشون میدم تا ببینه من بعنوان همشهریش چه زحماتی که نمیکشم:S017:]

آره بنویس

چون منم میشناسمت

می دونم که شدیدا به روح اعتقاد داری و نمی خوای کاری کنی که روح کسی در عذاب باشه

آورین خواهر گلم

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:09 http://forold.blogsky.com/

عزیزم اینا بیشتر از اینکه مشاعره باشه خیام شناسیه
بعدشم مگه صبخونه به سرش نزده تو کامنتدونی من تلویزیون نگاه میکنه تنهایی تفسیر هم میکنه

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:10 http://forold.blogsky.com/

صبخونه = صابخونه

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:12 http://forold.blogsky.com/

ترکوندن رو ادامه میدیم با اصلاح دوبیتی های حکیم عمر خیام

خدا وکیلی تو کاری تو زندگیت کردی که بعدش مجبور نشی به اصلاحات ؟؟


نه خداوکیلیشو بگی آبجی خانوم

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:19 http://forold.blogsky.com/

آره مثلا ترکوندن وبلاگ جنابعالی
هیچ وقت فکر نمیکنم کار اشتباهی بوده و نیاز به اصلاحش نیست

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:21 http://forold.blogsky.com/

میگم هنوز هم تسلیم نمیشی؟
کامنت ها داره میشه 200 هااااااااااااااااا
شاید به 1000 هم برسه هااااااااااااااااااا
ضایع میشی جلو بچه های بلاگستان هااااااااااااااااااا
از ما گفتن

یعنی طرف کلی به آمار بازدید و تعداد کامنت هاش می نازه ضایع شده ؟؟؟

نزن این حرفها رو

کامنت های شما که باعث ارتقای سطح فرهنگی کامنتدونی ما شد و از این بابت بسی سپاسگذاریم

بد نیست یه سری به کامنتدونی پست اخر خودتون بزنین ببینین چه کامنتای با عشقی از خودشون در کردن بر و بچززززز




چه قدر بده اینجا آیکون خندیدن و پا زمین کوبوندن نداره هاااا

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:22 http://forold.blogsky.com/

اصلا میخوای از 200 تا 1000 بشمارم تا فکر کنی؟

بشمار هیییییییییچ باکی نیست

فقط بعید می دونم بعد از اینکه تا 1000 شمردی و کامنت گذاشتی با انگشتای دستت دیگه حتی بتونی درست دست تو دماغت بکنی

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:23 http://forold.blogsky.com/

البته از 190
بشمرممممممممممممممممممم

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:23 http://forold.blogsky.com/

۱۹۱

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:23

۱۹۲

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:23

۱۹۳

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:24

۱۹۴

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:24

۱۹۵

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:24

۱۹۶

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:24

۱۹۷

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:25

۱۹۸

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:25 http://forold.blogsky.com/

۱۹۹

پرچانه پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 12:25

۲۰۰

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد