خودم بهتر از هر کسی می دانم نوشتن این چند خط،این روزها، حالا، الان که سر و ته وبلاگستان را می توان با سه تا خیز کوتاه رفت و برگشت بی فایده ترین کارهاست. دوست داشتم خیلی وقت پیش، آن روزهایی که از این سر تا آن سر ِ شهر ِ ما آدم وبلاگی ها را باید سه کورس تاکسی می نشستی! این ها را می نوشتم. دوست داشتم آن روزهایی که "درس هایی از قرآن" ِ قرائتی شاد ترین برنامه ی تلویزیون هایمان بود، آن روزهایی که Gem TV نبود و این همه سریال آمریکایی توی دست و بال خلق الله نریخته بود و فیسبوک نبود و اینستاگرام هم! این ها را می نوشتم. دوست داشتم این چند خط را انتهای یکی از آن شب هایی می نوشتم که من و تو و خنده هایمان سنجاق شدیم به دست نوشته های آدمی که حتی خیلی هایمان درست نمی شناختمیش اما...
می دانید؟! خاطره باز بودن یعنی دقیقن همین. یعنی بنشینی بی حواس، لاس بزنی با زمان، تا "حال" ات لب طاقچه ی عادت! بیات شود. بعد باقی عمر غصه اش را بخوری و حسرتش را سق بزنی. همیشه هم باطل و بی فایده.
دقیقن به همین دلیل از دیروز ظهر که پست محسن را خواندم دارم تمام زورم را می زنم که بنویسم اما غم نامه و فیلم هندی تحویل جماعت ندهم. می خواهم بگویم برای من کرگدن حکم عروسکی را داشت که محسن باقرلو عروسک گردان زبردستش بود. می خواهم بگویم دلم برای کرگدن تنگ می شود اما عروسک گردان را عشق است. می خواهم بگویم آدمیزاد را عشق است، قبل از خاطره شدن یعنی مثلن محسن باقرلو را عشق است. یعنی امثال محسن که باشند یقین دارم نسل "کرگدن" های زلال و مهربان و رو راست هیچ کجای دنیا منقرض نمی شود...
به نظر من
یه سریا خاطره سازن
یه سریا خاطره باز
یه سری شهریار هم داریم که به شدت هم خاطره بازن هم خاطره ساز.ولی خب خاطره سازیشون خیلی بیشتر مبچربه به خاطره بازیشون.
من این شهریارهارو دوس میدارم
و براشون آرزوی سلامتی و شادکامی دارم.
خب تو همیشه حرف دل آدم رو اونجور که هست و باید بیان میکنی. قلمت مانا که قدر میدونی قدر دونستنی ها رو...
دلم تنگ میشه
خیلی زیاد شخصی بود. چیزی دستگیرم نشد
کرگدن ها همیشه زنده اند.
حتی اگر قلمی برای نوشتن نباشه.
دوستی هاتون پایدار
سلام ؛
زیبا نوشتی آقای جعفری نژاد.
نسل خوبها کم میشود ولی منقرض نمیشود
راستش خیلی دلم گرفت چون عین واقعیت حال ماست
پهلوان زنده را عشق است....کاش هنوز وبلاگ نویسی مثل قدیما رونق داشت
همین پیش پای شما وبلاگ کرگدن بودم.نمیدونم چرا اومدن من مصادف شده با رفتن بقیه.اون چیزی که مهمه رونق وبلاگستان نیست.بلکه رونق نوشته هاست.ما که ترجیح میدهم فلن خواننده باشیم و بس.همین دیگه سرتون سلامت.
حمایت م یکنیم از کسایی که تو این وانفسای وایبر و اف بی و اینستاگرام،وبلاگ می نویسن و می خونن!
چه خبر آقای جعفری نژاد؟
ولی کم می شوند...خسته می شوند
آقا محسن که یه دونه باشه :))