بابا "انار" دارد
بابا "انار" دارد

بابا "انار" دارد

ممنون "Hanichef"

باید مرد باشید، متاهل باشید، اهل شکم باشید و ریاضت دادن به شکم را معصیت بدانید و مهم تر از همه این که آشپزی ندانید تا به این نکته ی طلایی پی ببرید که: "زندگی ِ یک مرد متاهل در روزهایی که همسرش -به هر علتی- خانه نیست، طعم شکلات تلخ می دهد"... با همان فواید و البته مضرات!!

پزشکان می گویند "شکلات تلخ فشار خون را تعدیل می کند1، بازده و کارایی مغز را افزایش می دهد2 و حاوی ترکیباتیست که خطر سکته های مغزی و قلبی را کاهش می دهد3 "
شک ندارم که مجرد ماندن های موقت -و نه طولانی مدت- برای مردان متاهل فوایدی مشابه همین سه مورد بالا دارد:
 
1- دراز کشیدن روی کاناپه و تخمه شکستن در حال تماشای فیلمی که مدتها حسرت شنیدن خط به خط دیالوگ های شیرینش را داشته اید در محیطی خالی از اصوات مزاحم ِ جارو برقی و مخلوط کن و با خیالی آسوده من باب پاسخگویی به سوالات اعصاب خرد کنی از قبیل "اینجاش چی شد؟!"، "واااااای! دختره چرا مرد؟!" و "به نظرت با هم عروسی می کنن؟!" در تعادل فشار خون یک مرد متاهل بسیار حائز اهمیت و مفید فایده است.

2- مرد متاهل در غیاب همسرش به عکس او، به خاطرات شیرین مشترکشان، به اطمینان خاطر از حضور مجددش و حتی در برخی موارد به یک پیراهن که بوی تند و آشنای عطر همسرش را می دهد نیاز مبرم پیدا می کند اما یقین داشته باشید به گوش هایش نیاز چندانی پیدا نخواهد کرد و این یعنی فرصت، فرصتی برای افزایش تصاعدی راندمان مغز جهت بهره بردن از آن در اموری غیر از غیبت و غُرغُر...

3- و در مورد سوم اشاره به این نکته کفایت می کند که: "مرگ دست خداست...زن ها وسیله اند"

و اما مضرات:
باز هم پزشکان می گویند: "شکلات تلخ حاوی مقادیر زیاد کافئین است. کافئین ترشح اسید معده را افزایش می دهد و باعث بروز و وخامت زخم معده می شود"
بله و این همان خطریست که مردان متاهل دور از همسر را هم تهدید می کند. به خصوص اگر تخم مرغ دوست نداشته باشند، مرغشان تخم نکرده باشد و یا دولت مهر ورز، ارز مبادله ای به مرغ ها و تخم شان اختصاص نداده باشد...

***
از همان سال اول ازدواج قرارمان با روناک این بود که هر سال دوسه روز اول تعطیلات نوروز را تهران باشیم و بعد برویم شهرستان محضر پدر زن و مادر زن گرام.
امسال نوروز هم برقرار بودیم. رفتیم و چند روزی ماندم و برگشتم و روناک ماند تا بعد از سیزده...
مثل همیشه، روزهای اول تنهایی را پادشاهی کردم. تمام آنچه دخترک به عنوان غذای ده روز برایم گذاشته بود خوردم و خیالم که از محتویات یخچال راحت شد، دست به دامان کابینت ها و هله هوله های داخلشان شدم. ظرف به ظرف و بشقاب به بشقاب گشتم و خوردم تا رسیدم به کاسه ی "چه کُنم"؟!
بعد از آن یکی دو روز را هم میهمان خانه ی پدری بودم اما مشغله ی روزانه و میهمان بازی های خانم جان خیلی زود چترم را که بر فراز خانه ی پدری به پرواز در آمده بود نشانه رفت.
چاره ای نداشتم جز این که دست به کار شوم و برای یک بار هم شده استعدادم در آشپزی را به بوته آزمایش بگذارم.
اینترنت را به دنبال یک دستور پخت غذا که هم با ذائقه ام جور باشد و هم مهماتش را در خانه موجود داشته باشیم می گشتم که خیلی اتفاقی از بین بازدیدهای وبلاگ خودم رسیدم به "لذت آشپزی" و این دستور پخت...



+ خیلی وقت بود دنبال فرصتی می گشتم که هم این وبلاگ و غذاهای خوشمزه اش را به شما معرفی کنم و هم به نویسنده ی خوش ذوقش بگویم: "ممنون Hanichef، دستور پخت سالاد ماکارونی عالی بود فقط هر چه جان کندم نشد از دل گوجه فرنگی، گل برویانم"