ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
از دور که چشمش به میوه های روی درخت افتاد فکر کرد که خستگی راه بهش فشار آورده و میوه های روی درخت چیزی جز یه توهم شیرین نیست . به نزدیکی درخت که رسید مطمئن شد که اشتباه نکرده اما باورش نمی شد تو این فصل از سال هنوز درختی بار میوه اش رو نگه داشته باشه ، کوله پشتیش رو پای درخت گذاشت و هر طوری بود چند تا از میوه های رسیده و خوشرنگ درخت رو چید و زیر درخت دراز کشید و شروع کرد به خوردن . حالا دیگه شکمش سیر شده بود و چشماش واسه خواب عجیب بی تابی می کردن ، چشماشو بست و آروم به خواب رفت .
قبراق و سرحال از خواب بیدار شده بود و آماده ی رفتن می شد ، از بچگی یادش داده بودن که باید لطف دیگران رو جبران کنه ، می خواست از درخت تشکر کنه ، هر چی نباشه چند ساعتی زیر سایه اش خوابیده بود و با میوه های خوشمزه اش شکمش رو سیر کرده بود .
چاقوی تیز کمریش رو از غلاف بیرون کشید و یه جایی رو تنه ی درخت نوشت : " دوستت دارم "
امشب یک رب مانده به 10
اول
دوم
سلام بر سرباز گمنام بزرگ
سلام بر شما
این آیکن رو یادم رفت برای پست قبل بذارم
منظورم این آیکن بود
خصوصی دارید قربان
میگم گمنام جون تو کوچه اونوری داشتن رو دیوار شعار مینوشتن بدو تا در نرفتن
اون خصوصی رو دورغ گفتم همینجوری برای خنده ش
واستا برم ببینم چی نطق کردی
نطق رو درست نوشتم؟
صد در صد طرف یک سرباز گمنام بوده و بس
با این تشکراشون
والا
سلام.
حکایت دوستی های این دوره وزمونه است کاکا.
رو درخت با نوک خنجر زنده باد درخت نوشتیم....
بنویسیم تا بمونیم ، پشت سایه جون نبازیم ...
می خواست ابروشو درست کنه زد چشمشو کور کرد؟!
کسی می گفت: "ممکن است بیان کلمات محبت آمیز راحت به نظر برسد اما تاثیر آن تا ابد ماندگار است."
و من حالا دارم فکر می کنم به تاثیرات خوب و تاثیرات بد.
سلام بهار ...
این داستان رو قبلا شنیده بودم البته یه ورژن دیگش رو...
اما باز هم خالی از لطف نبود...
خوب این آدمها جر دسته سادیسمیها قرار می گیرند و باید تا می تونی از زندگیت ایگنورشون کنی وگرنه خودت هم جزء مازوخیسمیها قرار می گیره...
اولا نشنیده بودی و خونده بودی ، اونم تو " نوشته های دم دستی "
با سادیسمی بودن بعضیا شدید موافقم
این که شد دوستی خاله خرسه !
من اگه یه وقتی یکی رو خیلی دوست داشته باشم. خیلی ها. بعد اصلا بعید نیست از شدت دوست داشتن خفه اش کنم. همچین ادمیم من
شوما حتما یه دکتر برو آبجی جان
خدا رو شکر که ما هیییییییچ وقت دوست داشتنی نبوده و نیستیم
سلام
خوشحالم که می نویسید... :)
چه "دوستت دارم" دردناکی! همه آدما وقتی کسی رو دوست دارن، زخم می زنن؟!!
پست جالبی بود. ممنون
سبز باشید
ممنون
سلامت باشید
هی میگم یه دکتر خودشو به من نشون بده چون همچین مورد نادری به پستش نمیخوره ها ولی کو گوش شنوا. کو انگیزه یادگیری.
شایدم ازت قطع امید کردن مریمی
بیاه. برادر بزرگ کنی به جای اینکه بشه عصای دستت، با دکترا دست به یکی کنه ازت قطع امید کنن.
من که اصش از همون اول هم به شوما جماعت بد اصفهونی هیچ امیدی نداشتم ... این از من
واقعا؟؟؟؟؟؟
اون وقت میگن چرا امار اعتیاد رفته بالا.
( ایکنه یه ادم افسرده سر در گریبون)
حالا معتاد نشو یه فکری واست می کنم ...
حواسمان باشد....
چگونه دوستت دارم هایمان را بیان کنیم...
نکند خنجر به دست باشیم!
حواسمان باشد ...
آخ. این قسمتشو که خوندم: " چاقوی تیز "، خیلی دردناک بود... :(
معمولا همیشه اینجای قصه زیادی جالب نیست ...
سوتی دادین جناب سوتی
در حد بنز الگانس
و ما موفق شدیم سوتی تون رو استاد کنیم
http://www.ololon.blogsky.com/category/cat-2/
دقیقا منظورت از سوتی چیه ؟
خدا کنه اونی که من فکر می کنم نباشه که شدیدا علیه خودت ازش استفاده می کنم
خوبه 20 لیتر بنزین بهش هدیه نداده......
اونم یه مدلشه ...
سلام.دوست نادان که میگن ،همینه دیگه .
خدا کنه از این بلاها سر دوستامون نیاریم.
سلام ...
خوب اونوخت شما چی فکر میکردی؟
این از اون دست سوالاتی است که پست آخرت بهشون اشاره کردی
اصن هم خنده نداشت
بی ادب
با این دفعه سر جمع 8 بار به بنده گفتی بی ادب
بابا به خدا من اینقدر بی ادب نیستم که شما روش تاکید می کنی
در ضمن وقتی خودت میگی اون روز بد برداشت کردی از کامنت من تو وبلاگ محسن پس انتظار داری من از برداشت غلط حضرت عالی درست برداشت کنم
مگر شدنیییییییییییست ؟
همه چی ارومه؟
نه آبجی جان
چونان اسب عصاری که طناب به گرده اش انداخته اند کار می کنیم این آخر سالی ...
مشغول رفع و رجوع گندکاری های یه از خدا بی خبریم
سلام جعفر نژاد عزیز ... یه زحمت برات داشتم ... اگه میشه یه جمله برای تبریک عید همراه با اسم وبلاگیت بنویس و ازش عکس بگیر و برام بفرست ... ممنون میشم ازت
به روی چشم قربان
شما رحمتید نفرمایید لطفا
سلام
چه تشکر بی رحمانه ای!
سلام ...
.
خواندمت ...
و حس کردم انگار< او > عاشقانه هایش را روی قلبم حکاکی کرده است خیلی عمیق ...!!!
میسوزم ...!
تا بوده همین بوده ...
حک می کنند
گاهی می مانند
گاهی هم دست در دست روزگار ، می روند
منم زیاد سخ نگرفتم آقای جعفری
اصن حدیث داریم ادم اگه خودشو از هرچی شک هس مبرا کنه اون دنیا به عنوان شوکر میشه ازش استفاده کرد( این الان نخ نما تر از اونی بود که شما گفتی!)
کلن گفتم این به اون در شه که یه موقه احساس عذاب وجدان نکنین!
اینم که خوصوصیه..اینجا تیکه خوصوصی هم نداره..واویلا!
این آدم از اون دسته هاست که اگه عاشق یه نفر بشه و بهش نرسه اسید می پاچه به اوون بیچاره هه!
شایدم نه!
:)
دقیقا از هموناست ...
راستی حالت بهتره ان شاءالله ...
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
سلام به روی ماهت آبجی خانوم ...
شما سرور بنده هستید ... اگه تا قبل از بیست و پنجم بفرستی خیلی خوب میشه که خودمم برای کارای پست آماده بشم ...
چشم قربان ...
ببین خوش امد گوییت ضعیف بوداااااااااااااااااااااااااامن چهااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااار روز نبودم(انگار 40 سال نبودم)
روناک جان خوب شد؟سوپ درست کردی؟شلغم خریدی؟ وظایفتو انجام دادی؟
خوب شده ، ممنون خواهر خانم که به فکری ، وظایفم رو هم انجام دادم منتشم می کشم تازه ...
قشنگ بود...
سلام و ممنون
ااااا
چه قدر آخرش بد تموم شد
تشکر خاله خرسه بود که.
به آخر خوب عادت نکنید ، آخر خیلی از قصه های زندگی خوب نیست ، بدبختانه ...