بابا "انار" دارد
بابا "انار" دارد

بابا "انار" دارد

لطفا خجالت بکشین ...

هر بار که داخل واگن ایستگاه بعدی اعلام می شد خنده ی بلندی می کرد و آب دهانش کش می آورد تا زیر چانه اش ، هر دفعه هم پیرمرد نگاهی به دور و برش می کرد و با دستمالی که توی مشتش مچاله کرده بود دور دهان پسرک را پاک می کرد و با عصبانیت سقلمه ای به پهلویش می زد . حال پسرک تعریفی نبود و هوش سرشاری هم نمی خواست فهم این موضوع که پیرمرد بابت این موضوع هم ناراحت است و هم معذب ...
دوست داشتم جلو بروم و از دختری که رو به رویم ، درست کنار پیر مرد نشسته بود بخواهم که جایش را با من عوض کند ، بعد بنشینم کنار پیرمرد و دستم را حلقه کنم دور گردنش و آرام زیر گوشش بگویم : " پدر جان ، می شه بپرسم بابت چی خجالت می کشی ؟ واقعا فکر می کنی خنده های پسرت کسی رو آزار می ده ؟ واقعا فکر می کنی چیز خجالت آوری تو رفتار پسرت هست ؟ می شه بپرسم مقصر رفتار این شازده پسر کیه ؟ نکنه فکر می کنی ... "
خیلی دوست داشتم بایستم وسط واگن مترو و فریاد بزنم : " آهای مردم ، آهای شماهایی که خیال می کنین ، ( یا نه ، شاید بهتر باشه این طوری بگم ) آهای شماهایی که ادعا می کنین سالمید و عاقلید و آبرومند ، آهای شماهایی که دم از انصاف و آدمیت می زنید . می شه ازتون بپرسم این پیرمرد بیشتر باید خجالت بکشه یا شمایی که صبح تا شب سر خلق الله رو کلاه می گذاری واسه 2 زار کم و زیاد ؟ این پیرمرد باید خجالت بکشه یا شمایی که خودتم دیگه به زور می تونی راست و دروغت رو از هم سوا کنی ؟ این پیرمرد باید خجالت بکشه یا شمایی که با وجود اون حلقه تو انگشتت از وقتی نشستی رو صندلی داری چشم این دختره رو در می یاری با چشمات ؟ این پیرمرد باید خجالت بکشه یا شمایی که از 8 ساعت پشت میز اداره نشستنت نیم ساعت کار مفید در نمیاد ؟ این پیرمرد باید شرمنده باشه یا تویی که از 8 سال رئیس جمهور بودنت ، از 8 سال وزیر و وکیل و نماینده مجلس بودنت یه کاسه آب واسه ملت گرم نمیشه ؟ "
دوست دارم یکی از همین روزها ، وسط یکی از همین واگن هایی که احتمالا بوی نم می دهد بایستم و بلند بگویم " آهای جماعت ، لطفا خجالت بکشین "

نظرات 10 + ارسال نظر
.. چهارشنبه 30 فروردین 1391 ساعت 23:05

آخ درد کشیدی آ!
این جور وقتا یه چیزی گیر می کنه تو گلوم

صدای سکوت چهارشنبه 30 فروردین 1391 ساعت 23:42

سلام
بیچاره پیرمرد
ای کاش می گفتی همه اینارو
ای کاش همگی کمی به خود میومدیم

عاطی چهارشنبه 30 فروردین 1391 ساعت 23:48


توو فامیل یه جوون داریم که مشکل داره!اما صداقت و مهربوونی و پاکی شو هیچ کس نداره!و پدر و مادرش از اینکه اونو با خودشون جایی ببرن خجالت می کشن!

نمی دونم اگه جای اونا بودم همین کارو می کردم یا نه!ولی...

کاشکی یکم خجالت بکشیم....

پرچانه پنج‌شنبه 31 فروردین 1391 ساعت 08:37 http://forold.blogsky.com/

از اول تا آخر این پست چهره ی یک نفر تو ذهنم بود که ناجور حالمو بد کرد منم خیلی دوست دارم این جمله ی آخرت رو به خودم بگم

خدیجه زائر پنج‌شنبه 31 فروردین 1391 ساعت 15:28 http://480209.persianblog.ir

سلام
عرض می کنم ایکاش بهش گفته بودین آقای جعفری نژاد..........ایکاش خجالت نکشیده بودین و بهش می گفتین.

دل آرام پنج‌شنبه 31 فروردین 1391 ساعت 17:33 http://delaramam.blogsky.com

ما باید خجالت بکشیم که صداقت رو حماقت معنی میکنیم
مایی که پشت انبود دو زدن ها برای زندگی ، یادمون رفته که باید مهربون بود که باید دستگیری کرد ، که باید لبخند رو با لبخند جواب داد ، که ...
مدعیان خوبی هستیم متاسفانه
با اینکه پست سرزنش امیزی بود اما من چقدر این نگاهتون رو دوست داشتم .

سپیده جمعه 1 اردیبهشت 1391 ساعت 01:08

دروغ،آزار دهنده ترین.
سخـــــت دلگیرم،از جماعتی ک ..
از همین جماعت.
ن فقط بیچاره پیرمرد،بیچاره هممون،بیچاره ماهایی ک خجالت نمیکشیم،بیچاره هممون.

برمودا شنبه 2 اردیبهشت 1391 ساعت 16:04

امروز خجالت کشیدم....
از خودم...
از فکری با حضور یه زن به ذهنم رسید...
زنی۵۰ساله بیشتر یا کمتر...کنارم نشست...بوی نامناسبی میداد که بوی عرق نبود ...ولی برام آشنا بود...بدون هیچ رفتاری یه لحظه از این بو...صورتم رو درهم کشیدم...همون موقع به خودم اومدم که : چقدر میشناسم آدمهایی که عطرهایی با فلان مارک و خدا تومن قیمت هر روز صبخ دوش میگیرند...تا بوی گند و کثافت زندگیشون شهر رو بر نداره...
ولی این زن مهربون بود...با خوش قلبی و بدون لبخند دونه دونه ایستگاهها رو برای دختر کم بینایی که پشت سرمون نشسته بود..توضیح داد...
از خودم خیلی خجالت کشیدم...خیلی شرمنده شدم...
یادم افتاد...اینم بوی آشنا...
بوی خانه سالمندان بود...!!!!

روزی که خواستی داد بزنی جماعت خجالت بکشید...
لطفا من رو هم صدا کنید!

یکی از همین مریم ها یکشنبه 3 اردیبهشت 1391 ساعت 15:19

کامنت نزاشتنم دلیل نخوندم نیست. سلام. این چه وضیه ممدقلی. یه بار باس با انبر پست بکشیم بیرون ازت یه بار تن تن پست میاری.

خوبین شماها؟

با مرام شنبه 14 بهمن 1391 ساعت 17:28

واقعا دمت گرم عالی بود .اما فقط در جوابش یه ا ه بلند میشه کشید و بس.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد