بابا "انار" دارد
بابا "انار" دارد

بابا "انار" دارد

آخرش که چی ...

قصه ی آدمیزاد با ناتوانی نسبی در دوره ی نوزادی شروع می شه

بعد هم در حالت طبیعی ، به ناتوانی نسبی در دوره ی کهنسالی ختم میشه 

اگه این ریختی نگاه کنی ، زندگی میشه دقیقا فاصله ی زمانی ای که این دو تا دوره رو به هم متصل می کنه ... 

اگه این ریختی نگاه کنی زندگی یه سیکل مضحک و احمقانه اس که طی کردنش چند ده سالِ مشقت بار طول می کشه .



پی نوشت : ترجیح می دم به هیییچ چیز این ریختی نگاه نکنم .


نظرات 11 + ارسال نظر
قطره دوشنبه 4 اردیبهشت 1391 ساعت 22:57 http://bidarkhab.persianblog.ir

اگه این ریختی نگاه کنیم که حالمون از اینی که هست هم بدتر میشه

پرچانه سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1391 ساعت 08:48 http://forold.blogsky.com/

خوب داداش من شما که ترجیح میدی این ریختی نگاه نکنی چرا تو مخ ما میندازی که اینطوری نگاه کنیم
بعدشم دوم

سین بانو سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1391 ساعت 08:59 http://poostemoze.blogfa.com

فکر کردن به زندگی و نگاه کردن از هر زاویه ای به زندگی این روزها روح و روان منو به هم میریزه.ترجیحا بهش فکر نمیکنم.

نیـــــــــلو سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1391 ساعت 10:15 http://kalamehayeman.blogsky.com

بازم خدا رو شکر...

بهارهای پیاپی سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1391 ساعت 10:19 http://6khordad.blogfa.com

ندیدن نشانه ی نبودن نیست

رهــا سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1391 ساعت 13:10 http://fair-eng.blogsky.com

اگه اینطوری نگاه کنیم اون وقت همون فاصله رو هم "این ریختی" زندگی می کنیم!!

دختری از یک شهر دور چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391 ساعت 09:38 http://denizlove.blogsky.com/

اولش که این پست و خوندم جا خوردم! هی میگفتم آخه این رفیق ما که همچین کسی نبود چی شد؟؟ اما پ.ن رو که خوندم خیالم راحت شد!!

رها- مشقِ سکوت چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391 ساعت 16:17 http://mashghesokoot.blogfa.com/

حالا که نمیخوای این ریختی نگاه کنی، من یه پیشنهاد دیگه دارم:
قصه ی آدمیزاد ازهمون اول با تلاش برای کسب توانایی در زمینه های مختلف شروع میشه و بعد توی فوق العاده ترین حالت، تو زمان کهنسالی میرسه به لذت بردن از تواناییهای کسب شده ی گذشته
و زندگی میشه، تلاش برای بهتر و بهتر و بهتر شدن توی این دوره های زمانی

نوزاد چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391 ساعت 17:39 http://newgreenhouse.persianblog.ir/

همیشه گفته ام به کی نم یدانماما گفته ام که کاش طول جئانی مان بیشتر و بیشتر بود اما تا بیاییم به خودمان بجنبیم می رسیم به سرازیری زندگی من یکی که ترجیحمی دهم اصلا بهش فکر نکنم و تا می توانم در لحظه زندگی کنم

گلی برگ برگ چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391 ساعت 22:30 http://goldooni.blogfa.com/

نگاهتون را عشق است...

برمودا چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391 ساعت 23:06

میشه جوری نگاه کرد....
که اولا از این فاصله زمانی باید بهتر بهره رو برد...
و از طرفی وقتی بدونیم اخرش چی میشیم زیاد به خودمون و داشته هامون مغرور نشیم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد