بابا "انار" دارد
بابا "انار" دارد

بابا "انار" دارد

جادوی عکس

چه تفاوتی می کند " جوزف نیپس " یا " ویلیام تالبوت " ، بالاخره یک نفر ، یک روز ، جایی در این دنیا ، شاید پس از غرق شدن در لبخند مسحور کننده ی دخترکی زیبا ، شاید پس از روزها درگیری با حس حسرت دیدار مجدد صورت عزیزی از دست رفته و یا شاید بر فراز قله ای زیبا در مجاورت دره ای سبز و رویایی احساس کرده که بعضی از زیبایی های دنیا و زندگی ای که درونش جریان دارد ارزش ثبت شدن و مانایی را دارند .

شما را نمی دانم ، من اما " عکس " را به تمامی ابزاری که کاربردشان - مستقیم و غیر مستقیم - به نوعی تحریک کردن و قلقلک دادن حس انسان و به ورطه ی نوستالژی کشیدن اوست ترجیح می دهم . می گویم عکس و نمی گویم نقاشی ! شاید از آن جهت که عکس واقعیت آمیخته به هنر است و نقش هنر آمیخته به خیال . نمی گویم فیلم چرا که تصویر ممزوج شده با صدا تخیل ات را فلج می کند ، ذهن را به بند می کشد .

عکس ها را دوست دارم به دلیل حس پیچیده ای که هنگام دیدنشان درگیرش می شوی ( در عین سادگی ) ، عکس ها را دوست دارم شاید چون مجبورت می کنند تمام آنچه با چشمانت می بینی کف یک دست بگیری و بعد تمام استعداد تصویر سازی ات را بگذاری کف دست دیگر برای تصور حسی که پشت شاتر دوربین ماسیده است ، حس " عکاس " . عکس ها را دوست دارم شاید چون مرگ را کم رنگ تر به رخ می کشند . عکس ها را دوست دارم شاید چون ...

همه ی این ها را گفتم به بهانه ی این عکس ، عکسی که به قول دختر عمه جان تاریخ یک خانواده است . تاریخ آدم هایی که نا دیده عزیز شدند ، آدم هایی که دیدنشان تحمل نبودنشان را سخت تر می کند و آدم هایی که بودنشان " بودن " آدم را تضمین می کند . ممنون خانم دکتر عزیــــــز بابت این همه حس زیبا که با این عکس ارزانی ام کردی ...

پی نوشت : به نا مربوط بودن مضمون پست به حال و احوال این روزها و شب ها خرده نگیرید ، بین این همه آدمی که مربوط می گویند و مربوط می نویسند ، نا مربوط بودن حقیر و حس ام به هیچ جای دنیا بر نخواهد خورد . این را با همین گردن نازک تر از مو تضمین می کنم .
نظرات 24 + ارسال نظر
رها پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 10:14

سلام بانو

صبحتان به خیر

مموی عطربرنج پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 11:16 http://atri.blogsky.com

دیدن بودنشان...نبودنشان را تلخ می کند!

خیلی تلخ

پرچانه پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 12:43

سوم رو داشته باش فعلا

برنز فایده نداره نصیبه ، این روزا طلا جواب می ده

رضا کوچولو پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 12:51

آه از این عکس های حسرت برانگیز

خوبی رضا جان ؟

مریم پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 12:52 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

سلام محمدجان
اتفاقا خواستم بگم عکسها و خاطره ها عجب به روز آدم می آورند
فیلمها علاوه بر صدا تحرکشان هم آزار می دهد آدم را
شده فیلمی را نگاه کنی و بعد بخواهی که یک قسمتش را فیکس کنن تا بتوانی خوب صحنه را به نظاره بنشینی؟
اما عکسها به قول خودت یک خاطره چندین نگاه و چندین عزیزدل در کف دستت به تو چشمک می زنند
عجب پستی بود مملی
دستت درد نکنه داداش گلی

خواهش میشه آبجی خانم

پرچانه پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 12:59

شوما الان تو این عکس هستی؟
یا سن تون به این عکس قد نمیده؟
یا قدتون به این عکس نرسیده؟
یا اصلن مگه من فضولم

سن من تازه به عکس های 14- 15 سال بعد از این عکس می رسد

جزیره پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 13:11

آخی
اونوخت اون اقا پسر کوچولوئه خودتی؟البته بعید میدونم سن شما به این عکسا برسه .نه؟

اون آقا پسر کوچولو خیلی سال پیش رفت ، به بهشت فکر می کنم

جزیره پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 13:12

واقعنا، سن شما به این عکس نمیرسه. مگه شما چندسالته؟ فوقش 40 دیگه. 40 هم که به زمان اون عکسا نمیرسه. من واقعا معذرت میخام که سن شما رو بردم بالا

بی خیال بابا من تازه فردا 29 سالم تموم میشه ، من اگه 40 سالم بود که با شوما هم کلوم نمی شدم می گشتم دنبال 4 تا رفیق عاقل و بالغ

قطره پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 13:28 http://bidarkhab.persianblog.ir

عکس ها و نامه ها ..
من آن نامه های کاغذی قدیمی و ان عکس های چاپی را با صد تا از این عکس های دیجیتالی عوض نمیکنم ...

نامه ی های کاغذی قدیمی ...

قدیم تر انگار همه چیز ابهت بیشتری داشت ، نه رفیق ؟

فاطمه شمیم یار پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 14:18

سلاممم جناب جعفری نزاد
انگار از دل من گفتین..همیشه حس عجیبی به من منتقل می کنن بعضی عکس ها حتی اگه خانوادگی نباشن منو غرق می کنن توی یه دنیای دیگه حتی برا لحظاتی..
عید امسال هر چی عکس قدیمی بود داداشم گذاشت وسط ازشون عکس گرفت گذاشت تو لب تابش ما هم ازش گرفتیم..یه حس غریبی داره...
..
در ضمن گفتن از حس های درونی مربوط نا مربوط ندار داره؟

سلام بانو

بعضی ها برای هر چیزی دنبال ارتباط می گردند ، مربوط و نا مربوط می کنند

همه که مثل شما با صفا نیستند که

خانم یک هفتم... پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 14:40 http://www.shesh-haftom.blogfa.com

میدونی چیه عکسا رو دوست دارم...؟

رفته ها تو عکساشون همیشه جوونن...

تو بزرگ میشی...پیر میشی...
اما مثلا اون داییت که خیلی قبل از به دنیا اومدن تو شهید شد و رفت هنوز جوونه...تو قاب...

موافقم رفیق

سین بانو پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 14:51 http://poostemoze.blogsky.com

چه حس خوبی تو این عکس هست.
عکس ها ولی دروغگوهای بزرگین آقای جعفری نژاد.دروغ های گاها شیرین.

بعضی وقتا .... نه هیچی ، دروغ هیچ وقت خوب نیست ، هیچوقت

پگاه پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 16:51 http://bamdadepaiizi.blogfa.com

عکس های قدیمی در عین سادگی سرشار از صمیمیت اند. اکثراً کلی آدم را در خود جا داده اند که شانه به شانه هم ایستاده اند و تقریباً تمام فضای عکس را آدم ها پر می کنند اما حالا...
آدم های کنار هم حتی در عکس ها کم شده اند. همان تعداد کم هم با وجود فضای زیاد و خالی درون عکس، همدیگر را سفت بغل کرده اند...

خوشحالم که دوستانی چون شما می خوانندم
چقدر دقت و ظرافتی که در قسمت اول کامنتت بود دوست داشتم ، باور می کنی هیچ وقت به نکته ای که در مورد این عکس ها گفتی دقت نکرده بودم

ممنون رفیق

تولدانه پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 22:35 http://tavalodane.blogsky.com

جناب جعفری نژاد عزیز تولدت مبارک
با بهترین آرزوها

ممنون از شما

با نهایت احترام

دل آرام پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 22:36 http://delaramam.blogsky.com

تولدتون مبارک باشه .
امیدوارم سالیان سال در کنار اونهایی که دوستشون داری و دوستت دارن شاد و سلامت باشی و ایام همیشه به کامت .

ممنون بانو

من هم برای شما بهترین ها را می خواهم

عاطی پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 22:49 http://www-blogfa.blogsky.com/


باز من کامنت نوشتم سند نشد!

از اول: :دی

پستتون عالی ی ی ی بووووود!و من عاشق عکس هاس چاپ شده هستم!مخصوصا قدیمی-آش!

عکس هم بسیار قشنگ و دوست داشتنی(!)بوود!

و از همه مهمتر!

تولدتوون مبارک ک ک ک ک ک ک ک ک ک ک

:گل ل ل ل ل ل ل ل ل ل ل ل

امیدوارم همیشه شاااااااااااااااااااااااااااااااااد باشید!

:دی

:گل ل ل

ممنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــون

بیشتر از تبریک تان از این همه انرژی و مثبت بودنت تشکر می کنم که برای آدم های این دوران از نان شب واجب تر است


ممنـــــــــــــــــــــــــــــــون عاطی جان

خورشید جمعه 20 مرداد 1391 ساعت 00:00

چه لطیف است حس آغازی دوباره،

و چه زیباست رسیدن به روز آغاز تنفس...

و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن!

و چه اندازه شیرین است امروز...

روز میلاد...

روزی که تو آغاز شدی!

تولدتون مبارک.

__i_i__i_i__
l * * * l
لـــــــــــــــــــــا (مثلا این کیکه.)

ممنون خانم ، خیلـــــــــــــــــــــــــــی ممنون

کیک بخوریم یا خجالت !

طـ ـودی جمعه 20 مرداد 1391 ساعت 00:00 http://b-namoneshon.blogsky.com

بعضی از عکس های آلبوم های قدیمی هستن که آدم هرچقدر هم که تمایلی به دیدن عکس های آدمها نداشته باشه و سرسری بگذره ازشون ولی باز هم از اونا نمیتونه بگذره و به محض اینکه برسه بهشون میخشون میشه! حتی وقتی اون آدم ها رو نمیشناسه و نمیدونه کین و کجان و یا اصن هستن الان یا نیستن!
این عکس یا همون تاریخ خانواده شما هم از جمله همون عکس هاست
خیلی عکس قشنگیه، پر از حس های قدیمی و خوب، خیلی قشنگه، خیلی خیلیــــــــــــ

راستی، گاهی نامربوط ها خیلی شیرین تر از مربوط هان!

خورشید جمعه 20 مرداد 1391 ساعت 00:20

ا کیکم خراب شد

____i__i__i____
l ____________l
لـــــــــــــــــــــــــــا

خراب نشده که ، از سر ما هم زیادت می کند این همه لطف شما و این کیک دوست داشتنی

خورشید جمعه 20 مرداد 1391 ساعت 00:21

اه درست نمیشه

عالی بود ، اخماتو وا کن

مریمی شنبه 21 مرداد 1391 ساعت 00:35

الان شما کدومی؟

آستاره شنبه 21 مرداد 1391 ساعت 00:39 http://astare-sobh.blogfa.com/

شادباش و شاد زی

سایلنت شنبه 21 مرداد 1391 ساعت 09:12 http://no-aros.blogfa.com/

تولدتون مبارک..
پست زیبایی بود

ممنون بانو

لطف دارید

برمودا پنج‌شنبه 26 مرداد 1391 ساعت 16:29

منم عشق عکس هستم... و عکاسی...
واقعا عکس یه چیز دیگه است....
همیشه همه اطرافیانم(دوست آشنا...فامیل) از اینکه دست به دوریبن هستم و هر لحظه عکس میگیرم شاکی هستن...بهشون میگم...اینا سالها بعد میشن کلی خاطره....یه دنیا ارزش....یک عمر نوستالوژی
اما همیشه بعدش التماس میکنن که ما هم عکسها رو میخوایم!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد