بابا "انار" دارد
بابا "انار" دارد

بابا "انار" دارد

مساله اینست !!!

مدتی مردد بودم که کدامشان تهوع آور تر است ؟! ماندن در معذوریت ِ دست دادن با کسی که تا همین چند ثانیه قبل - بالاجبار - شاهد اشتهای سیری ناپذیر انگشتانش در تفحص حفره ! های بینی اش بودی یا فرو دادن کیک پنیر چند روز مانده در معیت یک لیوان قهوه ی سرد وقتی که هیچ گزینه ی قابل تامل دیگری برای اعلان آتش بس در جنگی که معده ات را درگیر کرده روی میز نیست ! 

اما امروز صبح خانم ( س.ل ) به صورت کاملا خودجوش و داوطلبانه حجاب از رخساره ی این تردید تاریخی بنده برداشت . حالا به جرات می توانم بگویم که هیچکدام از آن دو مورد فوق الذکر مشمئز کننده تر و تهوع آور تر از دروغ گفتن آن هم به صورت ناشیانه و بدون دلیل نیست  .

دروغ بوی خاصی ندارد ، تا جایی که تجربیات ناگزیر و اندکم در مقوله ی دروغ و دروغ گویی نشان می دهد طعم محسوسی هم ندارد . اما نمی دانم سرّش چیست که به محض چرخیدن در دهان گوینده تاثیرات غیر قابل انکارش در چهره ی وی پدیدار می شود . عجیب تر این که گاهی می توان نشانه ای از این تاثیرات را حتی در صورت شنونده هم رویت کرد . 

آن چه امروز صبح بین من و خانم ( س.ل ) گذشت یکی از همان سناریوهای تکراریست که طی آن یک طرف قضیه سعی می کند از تار و پود دروغین جامه ی برائت به تن خود ببافد و طرف دیگر با علم به نافرم و بد ترکیب بودن این جامه صلاح طرفین را در زیر سبیلی رد کردن و نادیده گرفتن آن چه واقع شده می داند .

به این فکر می کنم که چیزی شبیه قانون بقای انرژی شدیدا در مورد ابهامات و تردید ها و سوالات ریز و درشت آدمیزاد صدق می کند . به عبارت دیگر " تردید " در زندگی ما آدم ها از بین نمی رود فقط از صورتی به صورت دیگر تغییر می کند . مثلا بنده الان تردید دارم که کدامشان تهوع آور تر است : " مصلحت اندیشی یا مصلحت اندیشی "؟!!

نظرات 27 + ارسال نظر
پرچانه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 14:08 http://forold.blogsky.com/

اول

پرچانه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 14:11 http://forold.blogsky.com/

اینقدر سخت مینویسی که که بعد رسیدن به خط اخر هم خسته میشم هم به این نتیجه میرسم که یه بار دیگه باید بخونم(آیکن یه آدم عصبی که دلش میخواد نباشه)

پرچانه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 14:12 http://forold.blogsky.com/

به نظر من دروغ گفتن با دلیل ایرادی نداره ولی دروغ گفتن بی دلیل خیلی روانی کننده ست

پرچانه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 14:18 http://forold.blogsky.com/

فکر کنم باید یه خورده منظورم رو شفاف تر بگم
ببین مثلا یه موقع من میام یه سوالی از شما میپرسم که در واقع ربطی به من نداره بنی رو حس فضولی و ... می پرسم
یا حالا به هر دلیلی که از نظر شما به من ربط نداره اونجاست که حق منه که دروغ بشنوم و به نظرم اصلا ایراد نداره حتی اگر اینقدر تابلو جواب منو بدی که بفهمم داری دروغ میگی
اما یه موقع هست که شما اصلا بی دلیل میای برای من چرت و پرت می بافی و منو پپه فرض میکنی خوب اینجا من باید برگردم بکم داداش من خودتی و اصلا صلاح نگه داشتن و این حرفا مفهومی نداره
شفاف شد؟

بله شفاف شد

ممنون از شفاف سازیت نصیبه جان

فرشته چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 14:35 http://houdsa.blogfa.com

دروغ گفتن بوی بدی داره...بوی انزجار داره...بوی بی اعتمادی...

مصلحت اندیشی رو هیچ وقت نمیتونم باهاش کنار بیام...میدونی هیچ تفسیری براش ندارم...همون دروغه دیگه...هوم؟؟ سرو شکلش یکم قشنگ تر شده...

نه . همون دروغ نیست .

مصلحت اندیشی فکر کنم از دروغ مزخرفه . هر چیزی که مجبورت کنه سر خودت رو شیره بمالی چیز مزخرفیه ... مصلحت اندیشی وقتی مجبوری دروغ گفتن یه نفر رو ندیده بگیری مثل این می مونه که با دست خودت قراره سر خودت شیره بمالی

تیراژه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 14:53 http://tirajehnote.blogfa.com

نه
مصلحت اندیشی همیشه بد نیست
بستگی داره این مقوله رو چطوری معنا کنی
یه جایی موقعیت ایجاب میکنه که دروغ بگی
مثلا فرزندی کاری خطا انجام داده و تو که بزرگتری میدونی الان پدرش از نظر روحی بسیار عصبی است و زود از کوره در میرود پس مصلحت ایجاب میکند که موقتا هم که شده راستگویی را کنار بگذاری و خطای اون بچه رو پنهان کنی یا جایی که میدانی راستگویی ات فتنه ای بر پا میکند یا موجب کدورت میشود و یا آبرویی از کسی میریزد و الی اخر
اما اینکه ما خیلی جاها صفات پستمان را پست پرده ی دروغ به اسم مصلحت قایم میکنیم واقعا تهوع برانگیز است
باز هم همان حرفی که اول زدم
بستگی داره که مصلحت را در چه ببینیم.

با چهار خط آخر کامنت مشکلی ندارم . دربست قبول

می دونی مشکل کجاست ؟ مسئله اینه که وقتی که داریم به زعم خودمون مصلحت اندیشی می کنیم واقعا می دونیم اون چیزی که مورد انتخاب ما قرار گرفته صلاحه ؟
مثلا وقتی خطای یه بچه رو از پدر عصبانیش پنهان می کنیم می تونیم تضمین کنیم که اون بچه در آینده ی دور یا نزدیک اون خطا رو تکرار نمی کنه یا با این کار ما برای انجام خطاهای بدی احساس بودن تو یه حریم امن از طرف ما بهش دست نمی ده

از صبح دارم فکر می کنم چه اندازه صلاحیت و دانش تشخیص مصلحت رو دارم . ضمن این که اونقدر شجاعت دارم که اگه در آینده مصلحت اندیشی امروز من باعث بروز یه مشکل جدی شد تبعات اون مشکل رو بپذیرم ؟!

می دونی حرفم اینه که یکی به خاطر مصلحت اندیشی یه دروغی رو میگه ، منم به خاطر مصلحت اندیشی دروغ اون رو نادیده می گیرم . اگه به این روال یه کم شاخ و برگ بدیم و بهش عمیقتر نگاه کنیم می بینیم ریشه دواندن این روال تنها محصولش نا امن تر شدن دنیاست و سخت شدن اعتماد

تیراژه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 14:54 http://tirajehnote.blogfa.com

سه خط مانده به آخر
پست پرده ی دروغ= پشت پرده ی دروغ
شرمنده.

فاطمه شمیم یار چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 14:56

سلامم محمد خان عزیز
..نه اینکه هیچ وقت تو عمرم دروغ نگفته باشم..ولی همیشه برام جز سخت ترین و زجر آورترین کارا بوده ..به همون نسبت هم تو روابط دوستانه و کلا روابط اجتماعی به جرات می تونم بگم کمترین چیزی به اندازه دروغ اذیتم میکنه..
مصلحت اندیشی هم نمی دونم چی بگم در موردش ولی همینقدر می دونم همه مون اگه همت و فرهنگ ش رو داشته باشیم نه تنها نصف بیشتر این دروغا لازم نیست که نگفتنش رابطه ها رو بهتر هم میکنه..
می دونم دلایل و ریشه ها بسیارن ولی به نظر من که خود آدمیزاد نقش اولیه و اساسی رو داره...
خوب الان خودم زیاد نفهمیدم چی گفتم تو فهمیدی که ایشالا

بله ، متوجه شدم خانم معلم

تیراژه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 15:46 http://tirajehnote.blogfa.com

گرفتم حرفتو
آره
به هر حال دنیای بدون دروغ دنیای قشنگتریه
و دنیای که در اون هیچ وقت هیچ کس مصلحتی به هیچ دروغی نداشته باشه زیباست

البته که خیلی ایده آله و البته که بنده همیشه متهم به ایده آلیسم افراط گرایانه بودم

فرزانه چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 17:35 http://www.boloure-roya.blogfa.com

خوب دروغ و آدم دروغگو چیزیه که به شدت منو آزار میده. شدت که میگم یعنی اینجوری به شدددددددددددددددددت.
جانمازم آب نمی کشم که خودم دروغ نمیگم!!! (آعتراف صادقانه) اما هیچ وقت طرف مقابلم رو احمق فرض نمی کنم. اما یه مورد خیلی خیلی جالب وجود داره و اونم اینکه اکثر آدمهای دور و بر من به طرز فاجعه باری به من دروغ میگن. با این که معمولا از کسی سوال و جواب نمی کنم. دخالت نمی کنم فضول نیستم و .... نمیدونم ملت تو قیافه من چی میبینن که احساس میکنن حسابی گاگول تشریف دارم. حتی تو این دنیای مجازی هم باز این جور آدمها به پستم میخورن
آخه این چه پستیه که نوشتی برادر من؟ چرا داغ دلمو تازه کردی

بزرگترین دروغ اینه که بگیم هیچوقت نخواستیم یا مجبور نشدیم که دروغ بگیم اما مساله دقیقن همینه که واقعا چرا بعضیا موقع دروغ گفتن سعی می کنن که به صورت توامان به شعور آدم هم توهین کنند

فرشته چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 19:14 http://houdsa.blogfa.com

هووووم...فکر میکنی یه روزی بیاد هیچ کس دروغ نگه؟؟

اینکه یه روزی بشه که هیچ کس رو نخوای به خاطر مصلحت اندیشی تحمل کنی؟؟

اینکه صاف تو چشم یکی نگاه کنی و نگاهت فریاد بزنه زجری رو که سالها کشیدی از شنیدن دروغها و اون بفهمه؟؟

نه محمد حسین جان...نه...تا دنیا دنیاست و تا آدمیزاد نفس میکشه دروغ هم نفس میکشه...

اولی رو بعید می دونم فرشته جان ، دومی رو امیدوارم و سومی شدیدن به ظرفیت تحملمون بستگی داره

فرشته چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 19:15 http://houdsa.blogfa.com

دقت کردی این مدت هر چی نوشتی داغ دلمو تازه تر کردی؟؟

نکن اینجوری برادر من...نکن ..

ما شرمنده آبجی خانووووووووم

به روی چشم

سین بانو چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 20:29

خیلی جالبه. امروز ما هم بحث دروغ را داشتیم. مصلحت اندیشی را کاملا رد میکنم بنده معتقدم دروغ همیشه بد است همیشه ی همیشه افتضاح است و هیچ چیزی هم فضاحتش را کم نمکیند.

همیشه ی همیشه

مشق سکوت- رها چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 20:47 http://mashghesokoot.blogfa.com/

خب همه قبول داریم دروغ و مصلحت اندیشی زشت و بد و تهوع آوره اما عمق فاجعه اونجاست که طرف نه تنها دروغ میگه، که یه جوریم میگه که کلا ادمو بیشعور و نفهم فرض میکنه

بله ، دقیقا

مهربان چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 22:29 http://mehrabanam.blosky.com

فک کنم دروغ گویی تازه کاری به پستتون خورده.... والا هر کی که به بنده می رسه چنان کارشناسی ارشد این رشته رو داره که تا روزها بعد نمی فهمم چه خالی بزرگی برام بسته.
تازه تجربه ی دیدن سریال ( lie to me ) را هم دارم. این سریال را نمی دانم دیده ای یانه... تلاش می کنه به آدم یاد بده که بفهمی کی داره دروغ می گه.... ولی جواب نداد که نداد....

شما هم خودتو ناراحت نکن برادر من... حال کن با چیز کیک چند روزمانده

تازه کار ؟! نمی دونم اما واقعا ناشی بود برای گفتن دروغی به اون بزرگی

Lie to Me رو ندیدم اما بعید می دونم بشه در مورد بعضی آدم ها دروغ هاشون رو تشخیص داد . بعضی ها عجیب تبهر دارند در این زمینه

می دونی همیشه فکر می کردم کیک پنیر وقتی می مونه باید یه طعمی شبیه Blue Cheese داشته باشه اما بیشتر طعمش شبیه نون کپک زده بود که مرطوبش کرده باشن و فکر نکنم نیازی به گفتن باشه که طعمش تا مدت ها آدمو بیزار می کنه از عصرونه خوردن

آوا پنج‌شنبه 6 مهر 1391 ساعت 00:24

مشمئزکننده ترین و تهوع آورترین حرکت
همین دروغ ِ لعنتیست که بعقیده من
خود سرمنشا بسیاربسیارکرداربدتر
است که زنجیروار به دنبال خود
میکشاند...وجالب اینکه دروغگو
بازیگرخوبی نیزنمی تواند باشد
چون بقول معرف به مرورزمان
کم حافظه نیزمیشود و حس
بدیست وقتی شخص دروغ
گو،فکر کندکه باورشدست
و حس خوبیـست که می
دانی چه نیت شومی در
پس چهره مـــــهربانش
پنهان شده و دست
بازیگریَش رو شده....
یاحق...

سلام آوا جان

موافقم

سـ ــارا پنج‌شنبه 6 مهر 1391 ساعت 01:04 http://khialekabood2.persianblog.ir/

جالبه با خوندن این پست این سوال برام پیش اومد که واقعن من آدم چه مدلی هستم که گاهی اینقدر راحت دروغای آدمارو که زل زدن تو چشمام می گن رو باور می کنم !
یعنی بعضی از آدما کلن اینقدر روون دروغ میگن که خودشونم باورشون میشه حتی ! من مطمئنم ! به قول یه عزیزی که میگه دیدم که میگما ...

اما از نظر من گزینه ی یک تو پستتون غیر قابل تحمل ترین است ! آلرژی خیلی بدی دارم به این موضوع ! :|

می دونی سارا ، دروغ رو وقتی باور می کنی دیگه اسمش دروغ نیست تبدیل می شه به یه نقشه ی ذهنیه موفق برای گول زدن شما


در مورد گزینه ی اول من هم شدیدن به مشاهده ی این حرکت آلرژی دارم اونقدر که علیرغم میل باطنیم تا حالا چند بار مجبور شدم تو مترو به آدم هایی که رعایت نمی کنند تذکر بدم

مریم انصاری پنج‌شنبه 6 مهر 1391 ساعت 01:14

به نظر من:

دروغگویی، اتفاقاً بوی تعفّن میده.

بوی گند لجن.

انقدر بوی گند میده که آدم، از برخورد دوباره با اون شخص، متنفر میشه.


بوی تعفن و بوی گند لجن ...

اما می دونی از بوی بد میشه فرار کرد اما بعضی وقتا راهی برای فرار کردن از دروغگویی دیگران نداری ، ناگزیری به تحمل کردن

سمانه پنج‌شنبه 6 مهر 1391 ساعت 10:42

سلام آقا محمد خان جعفری نژاد... (یه لحظه یاد ِ آقا محمد خان ِ قاجار افتادم )

اون دروغی که بعضی ها فکر می کنن مصلحتیه، در واقع منفعتیه نه مصلحتی... تو هیچ دروغی، مصلحتی وجود نداره... هر چی هست، منفعته... البته منفعتی که زیاد هم پایدار نیست...

گل گفتی سمانه خانوم گل

محمد خان قاجار آغا بوده نه آقا هر چند تو این دوره زمونه فرق چندانی هم نداره

بهارهای پیاپی پنج‌شنبه 6 مهر 1391 ساعت 12:59 http://6khordad.blogfa.com

بهترین راه برای کم کردن دروغها اینه که وقتی دروغی می شنویم به روی فرد دروغگو بیاریم و بهش بگیم که متوجه شدیم که داره دروغ میگه. بهتره رودرواسی و احترام های زورکی کنار گذاشته بشه.

بله ، بهترین راه همینه و البته همیشه راه رفتن در بهترین راه نیاز به تمرین داره

دانیال پنج‌شنبه 6 مهر 1391 ساعت 13:04 http://poshteparchin.ir/

تردید، خواهر ناتنیِ بهت است! بهت هم لابد می‌دانید که برادرزاده‌ی حیرت است!
پس بی راه نیست که تردید، مبهوت و حیرت‌زده تون کرده باشه. وگرنه دروغ شنفتن که دیگه چیز عجیبی نیست اخوی. من اگه با آدم صاف و صادقی رو برو بشم خدایی‌ش به تردید و حیرت می افتم. گرچه ما خودمون از این حیث همه‌گان رو به حیرت وا می‌داریم! [رضایت]
(این بلاگ‌اسکای دوتا ایراد داره. نه شکلک گل داره و نه رضایت! ـ یا لااقل من نمی‌تونم ببینم‌شون ـ خو من چه جوری الان احساسات‌م رو نشون بدم؟ بابا خو شاید گذر یه آدم از خود راضی یا گل و بلبل دوست افتاد به این دور و اطراف! زندگی‌یه داریم ما؟ والا به قرعان!)

شما خودت گلی احتمالا واسه همینه بلاگ اسکای لزومی در مرتفع کردن این مشکل خودش نمی بینه

مریم انصاری پنج‌شنبه 6 مهر 1391 ساعت 19:02

به طور نامحسوس اگه به روی طرف بیارین، تا حساب ِ کار، دستش بیاد.

آوردیم بانو اما معمولا این قبیل آدم ها پر رو تر از این حرفان

مریم انصاری پنج‌شنبه 6 مهر 1391 ساعت 19:05

کلمه ی "اگه"، توی جمله م اضافه س.

مریم جمعه 7 مهر 1391 ساعت 00:13

من توو زندگی زیاد دروغ گفتم حالا از رو مصلحت اندیشی یا مسلهط اندیشی
به نظرت خدا منو می بخشه محمد؟
سلام کم پیدا خان الدوله

خدا رو نمی دونم اما خودت چی ؟ خودت خودتو می بخشی ؟
البته فکر کنم شوخی کردی چون بهت نمیاد دروغگو باشی

من که هستم که

برمودا جمعه 7 مهر 1391 ساعت 02:45

منم نمیتونم زیر بار مصلخت اندیشی برم....
مثلا این که فلان مسئول یا مافوق دوست داره تعریف و تمجید بشنوه و من به حق یا ناحق ازش تعریف کنم که کارم رو راه بندازه....
این که اخلاق فلانی بیاد دستم و من جوری برخورد کنم که خوشش بیاد....

در مورد بخش دوروغ هم باید بگم من ادعا نمیکنم دروغ نمیگم...تقریبا با نظریه نصیبه خانم موافقم...یه جاهایی که لازمه و بعضی ها میخوان تو کار و زندگی و تصمیماتم فضولی کنن بهشون دروغ میگم....هرچند از این کار بدم میاد....ولی برای حفظ آرامش مجبورم که دروغ بگم....و میدونم که با این حرفها نمیشه این رفتار غلط رو توجیه کرد...نمیدونم این نوع دروغ هم جزو همون مصلحت اندیشی میشه یانه.....

اما امان از کسانی که میان الکی الکی واست دروغ میگن....و فکر میکنن که گوشات مخملیه و همه دروغ های مزخرف و تابلوشون رو باور کردی....
در مواجه با چنین افرادی با اعتماد به نفس تمام به خودم میگم:"مرد ایمان گول خوری بزرگ منش است!!!!"
(آیکون از خود راضی !!!) و با این حرف جلو انفجار خودم رو میگیرم!

موافقم با این که آدمیزاد همیشه باید یه دلخوش کنک برای کاستن از حجم نارضایتی های خودش داشته باشه

باغبان جمعه 7 مهر 1391 ساعت 12:32 http://laleabbasi.blogfa.com

فک کنم هفت هشت سالم بود یه بار پسر داییم گفت من بلدم یه جوری دروغ بگم که هیشکی متوجه نشه گفتم خب بگو گفت دایی اینا دارن میان اینجا؟ و من در کمال حماقت پرسیدم کی می رسن؟!!!



پسر داییت الان وزیره دیگه ؟!!!

هورام بانو شنبه 31 مرداد 1394 ساعت 13:19

رسیدم اول خط
بازگشت زمان به عقب
از آخرین قلم بافی ها ، 206 صفحه برگردی وهمراه خاطره بازی آدمهایی باشی که ازشون فقط یه عکس بالای وبلاگ دیدی وشیرینی یه عالمه خاطره که باهات شریک شدن...
حالا از اون همه نوشته یه لبخند شیرین برای من به یادگار مونده و لذت خوندن صادقانه نوشت های آقای بلاگر
رسیدم به اون دیوار که قرار بود یه پنجره تو دلش وا کنید و بشه یه خونه تازه یه پنجره که خیلی وقته بسته است ..
قلمتون تپنده جناب جعفری نژاد
روز و روزگارتون خوش
زندگیتون پر از مزه مزه دونه انار شیرینتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد