بابا "انار" دارد
بابا "انار" دارد

بابا "انار" دارد

من امروز جوراب نپوشیدم ...

عادت کرده اند هر روز به گوشه ای از خانه سرک بکشند . یک روز زیر تخت ، یک روز روی دسته ی مبل ، کنار آکواریوم ، پشت میز تلویزیون ، داخل کمد لباس ها و این اواخر هم دور و بر میز نهارخوری داخل آشپزخانه . از آن جا که شک ندارم این ناهنجاری به حس تنوع طلبی جوراب ها بر می گردد بارها سعی کردم با تغییر جنس و سایز و رنگ جوراب هایم این مشکل را چاره کنم . حدس زدم شاید اشکال از جوراب هایی است که " ممد آقا " خرازی سر محل می فروشد این بار دو جفت جوراب از دختر دستفروش داخل مترو خریدم که انگار او هم سرم را کلاه گذاشت چون احساس می کنم جوراب هایی که از دخترک خریدم از قضا خیره سرتر و زبان نفهم ترند . بعد از آن یقین کردم که این مشکل بین جوراب ها یک معضل اپیدمیک است .
" روناک " که خانه باشد در پیدا کردنشان کُمکم می کند . یعنی روناک گوشه و کنار خانه و زیر میز و مبل ها را می گردد ، من هم خودم را جای جوراب ها می گذارم و فکر می کنم که معمولا یک جفت جوراب وقتی حوصله شان سر می رود دلشان می خواهد کجا بروند ؟!
باید اعتراف کنم در اغلب موارد شیوه ی روناک موفقیت آمیز تر است هر چند من هنوز هم به نیروی تفکر اعتقاد راسخ دارم . جوراب ها را از روناک می گیرم و به تلافی یک شب گشت و گذار دو نفره در محیط خانه ، مجبورشان می کنم تمام طول روز را  ، دور از هم ، در زندان کفش هایم محبوس باشند .
امروز صبح به همان دلیلی که همه می دانید مجبور بودم خودم به تنهایی مسئولیت امر خطیر تفحص را به دوش بکشم . هر چه گشتم کمتر یافتم . خسته شدم و نشستم روی مبل رو به روی تلویزیون ، که روشن بود و مجری برنامه داشت از حواس پرتی آقایان می نالید . می گفت نتایج تحقیق از یک جامعه ی آماری نمی دانم چند نفره که درست نفهمیدم در کدام دانشگاه دنیا صورت گرفته نشان می دهد " مردان " به طور متوسط یک ماه از عمرشان را به دنبال جوراب هایشان می گردند که البته با توجه به سابقه ی شخصی فکر می کنم نتایج تحقیق کمی خوشبینانه روایت شده است . مجری صحبت هایش را با بیان دلایلی که محققان برای این مشکل عنوان کرده بودند ادامه داد و از قول ایشان گفت : " بسیاری از آقایان به دلیل ساختار مغزشان در تجزیه و تحلیل تصاویر دور بسیار قوی تر از تصاویر نزدیک عمل می کنند " . به عبارت دیگر آقایان " نزدیک بین " های خوبی نیستند ...

داشتم با خودم فکر می کردم شاید دلیل این که برخی از ما " آقایان " در دیدن زیبایی ها و فداکاری ها و زحمات زنی که در کنارمان به عنوان " همسر " زندگی می کند عاجز هستیم همین اشکال در " نزدیک بینی " باشد . البته شاید ...
نظرات 50 + ارسال نظر
پرچانه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 12:23 http://forold.blogsky.com/

اول

پرچانه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 12:26 http://forold.blogsky.com/

با سه خط آخر موافقم هموجوووووووووووووووووور

به خودت نگیر ، منظورم تو نبودی

عاطفه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 12:34

تازه دارم می فهمم چرا پیر مرد عاشق نوشته های تو بود

پیر مرد لطف داشت ، به قول خودش " نخود تو آش ترش جسته بود "

شما هم لطف دارید

مموی عطربرنج دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 13:16 http://atri.blogsky.com/

یعنی واقعا جنس خودتون رو خوب شناختین والا!
ما تو خونه 30 تا جوراب بی لنگه داریم که هیچ کدوم با هیچ کدوم جفت نیستن!همه شم مال آقامونه!

خب اشکال نداره نگهشون دارید ، خاطره میشن ...

ضمن اینکه می تونید شب عید تو هر کدومشون سبزه ی عید سبز کنید ، اینقدر با حاله
یا مثلا ماست باهاشون کیسه کنید ( به خدا می دونم آدم نفرت انگیزی هستم اما بالاخره کار خداست دیگه )

فرزانه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 13:17 http://www.boloure-roya.blogfa.com

خوب معمولا آرزوهای بزرگ جواب نمیدن! یعنی این که آرزو کنیم آقایون حواس جمع شن و خانم ها هم کمتر غر غر کنن تقریبا محاله پس می ریم سر اصل ماجرا که شاید مشکل شما حل شه. برادر من به محض ورود به منزل فقط ۳ دقیقه وقت صرف کنید همون موقع که جوراب هاتون رو درمیارید بشوریدش. خوب بعدش اصولا باید یا رو بند بندازین تا خشک شن یا روی جالباسی های مخصوص لباس خشک کردن. بنابراین فردا صبح فقط ۲ تا جا هست که باید دنبالش بگردی. بهانه هم نیار که با دست حوصله جوراب شستن نداری و خسته ای و .... . یه راه حل دیگه هم اینکه به تعداد روزهای هفته جوراب داشته باشی که آخر هفته همه رو بندازی تو ماشین لباسشوئی (البته اگه روناک جان با این کار مخالف نباشه) بازم بگم یا کافیه؟!

فرزانه جان

اجازه بدید اعتراف کنم با خوندن کامنت شما به این نتیجه رسیدم که بهترین راه ممکن اینه که عصر به محض رسیدن به خونه جوراب هام رو در بیارم بندازم تو سطل آشغال بعد فرداش یه جوراب نو از کیسه در بیارم و بپوشم

ینی شما فکر کن من به محض رسیدن به خونه حال داشته باشم وایسم به جوراب شستن ، 3 دقیقه که سهله شوما بگو 3 ثانیه ، اصن سه سوت

تازه خیلی وقته دارم به این فکر می کنم که از سر کار که بر می گردم بدم دست و صورتم رو هم روناک بشوره

الهام دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 14:11 http://dolfin222.blogfa.com

اوم..... جوراب خانوم ها معمولا گم نمیشه.... چرا؟؟؟؟؟

چون جوراب خانوم ها از لحاظ سایز و جنس به شکلی طراحی شده که بعد از مچاله شدن به قاعده ی یک نخود در میاد و حتی می تونن تو جیب کوچیکه ی کیفشون هم جا سازیش کنن . جالب بود نه ؟ پس تا برنامه ی بعد

مریم انصاری دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 14:12

سلام آقای جعفری نژاد؛

آقا قبول دارین "اگه جوراباتونو بشورین هر شب که تشریف می برین منزل... دیگه یه جای ثابت داره: روی رخت آویز"؟؟؟

قبول دارم اما قبول داشتن که کافی نیست ، همت داشتن لازمه

الهام دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 14:12 http://dolfin222.blogfa.com

روناک بانو........مقصر است، زیادی لوستان کرده.

مریم انصاری دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 14:16

ببخشید کامنت من انگار شبیه کامنت فرزانه جان شده.

سخت نگیر خانم انصاری . مهم نفس عمله

میلاد دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 14:16

خـــــــــــــــــــــــسته نباشی

برادر من تو که آبروی هر چی مرد بردی با این پستت و این جواب ها (به خصوص این جواب اخریه که به فرزانه خانم دادی)

حداقل زیرپوستی ردش میکردی، انقدر ابرومونو نمی بردی

یه پیشنهاد دارم در راستای پیشنهاد فرزانه خانم

یه سری لباسشویی سطلی هست، کوچیک و جمع و جور

یدونه تهیه کن بزار دم در ورودی خونه، به محض اینکه رسیدی جوراب محترم رو شوت کن توش

بعد اخر هفته هم همگی رو بشور، جوراب های نوهم که تو کشو هستند

دیگه مشکل حل میشه

البته باید اعتراف کنم بنده در این مورد اصلا به اقایون نرفتم، چون متاسفانه یا خوشبختانه به محض ورود به خانه جورابمو میشورم و روی بند میندازیم

کلا هم دوتا جفت جوراب بیشتر ندارم، اونم برای اینکه اگه اولی فردا صبح رو بند خشک نشده بود، اون یکی رو بپوشم

مخلص کلام اینکه خواستم بگم پستت به ما نمی خور داداش

راستی دیروز متوجه شدم جزو خوش رنگ ها هستی
مبارک باشه بردشون

سلامت باشی رفیق

زیر پوستی رد کردن نداره که آدم باید حقایق رو در ملاء عام فریاد بزنه بلکه بقیه یه مقدار شماتتش کنن بعد آدم ، " آدم " تر میشه

من اتفاقا جوراب زیاد دارم ینی یه ساک کوچولو دارم تقریبا هر چی لباس زیر از بدو تولدم تا حالا خریدم توشه هیچوقت هم فرصت نشده بشینم یه سر و سامونی بهش بدم . بهترین اوقات وقتیه که در این ساک رو باز می کنم می بینم انباشه از جوراب تمیز و بدون سوراخه اونوقت بهم حق بده که بزنم زیر آواز و بگم : " منو این همه خوشبختی محاله ، محالــــــه "

تو کلا پسر تمیزی هستی میلاد جان ، اونقدر تمیز که آدم دوست داره بهت بگه " بچه بودی کجا بودی ؟! "

بنده هم تبریک عرض می کنم جون گرفتن قرمزپوشان خوش رنگ پایتخت رو به شووووما

بابک اسحاقی دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 14:30

ممد جون می بینم که پاچه خاری و جمع و جور کردن خراب کاری ها رو از الان شروع کردی و داری مدرک سازی می کنی که عیال زندگی بی تو محال !
اما از اونجا که آبجی گلم روناک جان میاد و اینجا رو میخونه از همین تریبون تو رو لو میدم و نقشه شومت رو نقش بر آب می کنم و اگاهش می کنم از کامنتهایی که دیروز در کامنتونی من گذاشتی که من شرمم میاد حتی از گفتنش ...
روناک خانوم بعد از خواندن این کامنت اگر شماره dhl رو خواستید بنده در خدمتگزاری آماده ام و سالی جان هم
برای رساندن هرگونه محموله ای به بیابان های ورامین حاضر به یراق است .

( عالی بود این کامنت بابک )

از اول هم می دونستم تو موجود بد ذاتی هستی که در پوشش یه فرشته ی مذکر در انظار عموم ظاهر میشه

حالا که دست من رو خوندی و شفاف سازی کردی من هم هیچ تضمینی نمیدم در مورد اتفاقاتی که ممکنه در هنگام حمل محموله ی مورد نظر به سمت بیابان های ورامین برات بیافته

باغبان دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 14:45

داشتم فکر می کردم بالاخره اون جوراب پیدا شد تا بپوشین یا نه که طبق معمول عنوان مطلب پاسخم را داد!!
من همشهریه خوبیم اصالتم رو همیشه حفظ می کنم

شوما کلن اول اون عنوان رو بخونی بعد متن رو خیلی از معضلاتت حل میشه ... به خداااااااا

سَمـــانه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 15:16 http://www.eternal-home.blogfa.com

روناک کجاااست؟!!!!

چی کارش کردی قااااااتل؟!!!

خدا وکیلی تو صورت من نیگا کن سمانه

اصن به من میاد قاتل باشم ؟!!
حالا قاطر شایـــــــــــــــــد ، اما قاتل اصلااااا

فاطمه شمیم یار دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 15:44

سلامم محمد خان عزیز
خوب می خواستم یه چیزایی بگم

اما به خاطر نتیجه گیری فلسفی آخرت یه جورایی نظرم رو
تعدیل کردم اینم از زرنگیته دیگه ..
ولی کلا نمی تونم این یکی رو نگم...
اولا که واقعا روناک بانو ،بانوی مهربون و صبوریه ...
من بودم کلا این قصه و ناهنجاری هایش به بار سوم نرسیده
تموم میشد..اونم با بیرون ریختن جوراب ها ،جهت تادیب و اینا
...و لکن خوب خودتون هم گفتین دانشمندان زحمتکش کشف کردن این اختلال بصری مغزی آقایون رو..
در نتیجه با یک درجه تخفیف من باشم جورابا رو دیگه بیرون نمی ریزم ولی از هر گونه همکاری جهت یافتن انصراف میدم..
و اما نتیجه گیری فلسفی اینجانب: طفلک جوراب های مردانه

روناک واقعا صبور و مهربونه این یه واقعیته که بعضی وقت ها اعتراف به اون واقعا سخت میشه

اصلا بهت نمیاد بخوای یه جنگ جدید رو با من شروع کنی ! می خوای ؟!

عاطی دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 16:13

من بی اغراق بالای ۲۰ جفت جوراب دارم حداکثر از ۶ جفتش تو طول هفته استفاده میکنم آخر هفته ماشین لباسشویی بیچاره باید زحمتشو بکشه.... گفتید جوراب یاد خواستگاری دختر خالم افتادم بیچاره همسرش پاشو از تو کفش درآورده بود زززززررررررت ت ت ت جورابش در رفته بود بعد از ۱۰ سال هنوزم بیچارش کردیم انقدر گیر میدیم از خونه با جوراب پاره اومده بودی

عاطی ! می دونستی این حادثه می تونه به عنوان یکی از نادر ترین ، خنده دار ترین و آموزنده ترین روزهای خواستگاری تو گینس ثبت بشه ؟!

مشق سکوت - رها دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 16:19 http://www.mashghesokoot.blogfa.com

همه ی پستتون یه طرف این چند خط آخر یه طرف

اگر روناک جان به جای گشتن همراه شما، جورابا رو یکراست به سبد لباس کثیف ها هدایت میکرد، جوراباتونم سربه راه میشدن
یه بنده خدایی داشتیم قبلا تو فامیل، گاهی 20 جفت جورابو مجبور میشد یکجا بشوره، به گمونم مشکل شما رو داشت وخانومش با این روش این مشکلو حل کرد

یه صحنه بود از فیلم آتش بس که مرده به زنش میگه: ما از بچگی خودمون رو پیدا میکنیم
خانومش میگه: شما لطف کنید اول جوراباتونو پیدا کنید

کلا انگار مساله ی جوراب ریشه ی تاریخی داره

می دونی شما الان داری تو روز روشن به عیال ما آموزش " جنگ نرم " می دی ؟! می دونی من می تونم به این خاطر ازت شکایت کنم

مشکلات آقایان همگی ریشه در تاریخ دارند ، ریشه دارترینش هم خود شما " بانوان " هستید ( این رو گفتم که دیگه به عیال ما بدآموزی نکنی )

سَمـــانه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 16:22 http://www.eternal-home.blogfa.com

عوا... دور از جون آقا محمد خان... :)

تو آخر یه نسبت هر چند کوچولو بین من و اون آغای مرحوم جور می کنی بچه جان

فرزانه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 16:28 http://www.boloure-roya.blogfa.com

خوب بازم بهم ثابت شد که در همه مردان جهان نیروی بالقوه ای نهان است که در عرض 5 دقیقه یه خونه مرتب و تمیز رو به روزی دربیارن که انگار بمب توش منفجر شده.
امیدی به اصلاح شما نیست برادر ما باید با روناک خانم صحبت کنیم (ایکون زیرآب زدن واضح)

خوشحالم که این پست من باعث شد به نیروهای بالقوه ای که در وجود ما مردان مستتر است پی ببرید ، باشد که درس بگیرید و با احتیاط بیشتری با برخورد نمایید

پگاه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 17:03

که این ناهنجاری به حس تنوع طلبی جـــــــــــــوراب ها بر می گرده، به ممد آقا و دختر دستفروش؟؟؟ آره؟؟؟
اصلا شما بد به دلت راه ندی هـــــــــــا؟؟؟

نه ، به جان خودم حواسم هست ، شوما باکت نباشه پگاه جان

بهارهای پیاپی دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 18:01 http://6khordad.blogfa.com

نمیخوای به محض ورود به خونه جورابای بیچاره رو بشوری خب نشور اما می تونی که بذاریشون توی کفشت که هم خونه رو کثیف نکرده باشی هم گم نشه.

ینی میگی از شب تا صبح هم مثل از صبح تا شب محبوسشون کنم تو کفش هام ؟!! این به دور از انصافه بهاااااااااار

بهارهای پیاپی دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 18:05

بند آخر نوشته منو به فکر فرو برده که یعنی آقایون محترم در دیدن زیبایی خانومی که کنارشون به عنوانی غیر از همسر زندگی می کنند مشکلی ندارن؟

نه بهار اون گزاره یه گزاره ی شرطی بود که به فراخور شرایط تغییر می کنه

فاطمه شمیم یار دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 19:20

دوباره سلام
و ما هم که کشک

من شرمنده ، من داغووووووون ، من اصلا و اساسن بی حواس

شما تاج سری آبجی خانم

بهارهای پیاپی دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 20:17

خب هردوتاشو بذار توی یه لنگه کفش اینجوری دیگه بی انصافی هم نیس. تازه ازت تشکر هم میکنن. (آیکون کسی که میخواد هرجور شده جورابا رو بذاره توی کفش)

نرگس۲۰ دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 20:38

سلام جناب جعفری نژاد
پس شما هر روز صبح با مشکل بزرگی دست و پنجه نرم میکنین
انصافا شما مردها خیلی گناه داریناااااا هم باید سرکار برین هم باید قبلش دنبال جوراباتون بگردین
خدا صبر بده

هر روز که نـــــــــــــــــــــــه ، یه روز در میون

فاطمه شمیم یار دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 20:55

سلام و اینا
جنگ ؟نه برادر من ..اسمش گفتمان از نوع غیر اوله ...کلا گفتمان در ورژن های متنوع..
بعد الان شما منظورت این بود که حریف قدری نمی تونم باشمو شما گلادیاتوری هستی برا خودت؟

می خوای امتحان کنیم حاج خانوووم ؟!

نه بیخیال ، شوما تو سنی هستی که هیجان واست خوب نیست ، خونت میوفته گردنمون

سـ ــارا دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 21:09 http://khialekabood2.persianblog.ir/

من فکــر میکردم آقایــون خیلی بیشــتر از یه ماه از

عمرشون و دنبال جوراب بگردنا !

امیدوار شدم فکر کنم !



شوما احتمالا از اون دست خانم هایی هستین که آقایون رو دست کم می گیرند ... بعععععله

فاطمه شمیم یار دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 21:24

نترس برادر من..
من کلا اهل مبارزه سالمم
بدنم هیجان پذیری در حد اعلا روهم ساپورت می کنه...شوما خودت ناراحت نکن
در ثانی از قدیم گفتن دود از کنده بلند میشه نه جوجه امسالی های دو روزه..

جوجه امسالی دو روزه رو با من بوددددددددی ؟!!!!

دارم برات مادددددر بزرگ ...

مریم دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 21:38

و علیکم
یعنی من کشته مشته مرده دیوونه مجنون اون اعتراف سه خط آخرت هستم محمدجان جعفری نژاد بلاگستانی

ولی روناک جان هم عجب صبر و حوصله ای داره که هر بار که تو جوراب گم می کنی باز باهات گوشه گوشه خونه رو دنبالش میگرده

کنار میز غذاخوری؟؟؟

برو خدا رو شکر کن جوراب هام رو نمی ندازم تو ظرف غذاخوری ، میز که چیزی نیست که

عاطی دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 23:02 http://www-blogfa.blogsky.com/


چقدر قشنگ نوشتید د د د د:گل ل ل ل ل ل

:دی ی ی ی

ان شاالله که همه ی جوراب ها بخصوص جوراب های صاحب مجلس!به راه بیان و در همه ی مراحل با ما همکاری کنند!

عمر جوراب هایتان از ناحیه ی انگشت شست و پاشنه دراز بادا:دی

:گل ل ل ل

همگی بگین ایشالااااا

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 11:00

تنها تفاوت دوران متاهلی با مجردی اینه که صبح ها علاوه بر جوراب باید دنبال شورتتم بگردی

روزگارمو سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 11:07

سلام کاکا
مو اصلا هیچ نصیحت ووصیتی در این مورد نمیکنم.چون میگن کل اگه طبیب بودی سرخود دوانمودی.اگه نصیحت چاره ساز بی مو لازم نبی آخر هفته مثه روح سرگردون تموم سکنج خونه بگردم پی جورابای بوای بچه ها.
فقط أرزوی صبر وسلامتی سی روناک خانوم دارم.

فرشته سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 14:57 http://houdsa.blogfa.com

منم تعریف کنم لوس میشه..

اما متنت عالی بود..یعنی عاااااااااااااااااااااااااااالی ها...

عالی خودتی آبجی خانووووووم

دل آرام سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 22:42 http://delaramam.blogsky.com

آقا جان سعی نکنید با این دلایل خودتون رو از شلخته بودن مبرا کنید . این حرفها دسیسه دشمنه ... میخواد ما پیشرفت نکینم ...
قسمتی که خودت رو جای جورابها گذاشتی عالی بود ... من وقتی چیزی گم میکنم ،صداشون میکنم تا پیداشون کنم .

من و شلخته بودن ؟!! هفت در به میون ، من خیلی هم منظمم ، جوراب هام زیادی سرکشی می کنن

مریم چهارشنبه 3 آبان 1391 ساعت 23:15

هنوز داری دنبال جورابات میگردی؟
کجایی محمد؟

همین جا ...

ژولیت پنج‌شنبه 4 آبان 1391 ساعت 01:01 http://migrenism.blogsky.com

ینی این همه فلسفه بافی واسه گم و گور شدن یه جفت جوراب جسارتا بوگندو تا خلق یک پست جذاب من یکی رو به زانو در آورد!
آیکن آدمی که از این همه خلاقیت و ربط دادن چیز به شقیقه کف کرده!



ولی خداییش هیچوقت جوراب هام بو گندو نبوده ، چون 24 ساعت بیشتر تنبیه شون نمی کنم

نوید پنج‌شنبه 4 آبان 1391 ساعت 01:37

سلام
اولین باریه که میام به وبلاگ شما فکر کنم!
خوشوقتم


جوراب هم جورابای قدیم
تیکه و پارشون هم میکردی از جاشون جنب نمیخوردن
الان به محض وصلت، کانه آدمای بی جنبه جنس مخالف ندیده جیم میشن و زیر آبی میرن ... که ته این آب کجاست، الله اعلم!
بلکه الله عالم اصلا ... چون اعلم واسه زمانیه که میخوایم بگیم خدا بهتر میدونه. ولی بعضا فقط خداست که میدونه، پس همون الله عالم بهتره



یه سری حرفایی میزد این خانم روانشناس، باربارا دی آنجلیس ...
داشت به خانما توصیه میکرد که مسئولیت کارهایی رو که آقایون میتونن خودشون انجام بدن، به خودشون بسپارید و هیچ گاه دنبال وسایل شخصی آقایون، مثل دسته کلید و سوئیچ ماشین و کیف دستی (و چند مثال دیگه ای که زده بود) نگردین تا خودشون متنبه بشن (بعد از مدتی نسبتا مدید) و دفعه بعد سر جای خودش بذارن.
(ر.ک. رازهایی درباره مردان که هر زنی باید بداند)

که البته، و صد البته، اشاره ای به جوراب نکردن ایشون، پس خانما همچنان در تلاش برای یافتن جوراب ها به آقایون مدد برسونن که یک در دنیا و صد در آخرت خدا عوضشون رو بده.
خانما فکر کنین اون دنیا دیگه جوراباتون گم نمیشه، دیگه چی از این بهتر میخواین؟ واقعا ...


با تمام این تفاسیر
من خودم تا قبل خدمت جورابامو زودی نمیشستم وقتی از بیرون برمیگشتم، ولی خب همیشه جاشون معلوم بوده.
اما الان که چند وقتیه از خدمت مقدس ما میگذره، دیگه هم میشورمشون، هم جاشون معلومه دیگه.
شما هم یحتمل به خدمت مقدس سربازی نائل نشدین که همچنان در بهت و حیرت از این بی جنبگی جوراب ها به سر میبرین

پیشنهاد میکنم یه سری به پادگان ها بزنین، محض رضای خدا و خلق نسوان. باشد که دعای خیرشان هر روز صبح بدرقه راهتان گردد.

سلام

خوش آمدین و خوشوقتم

من خدمت رفتم ( 20 مااااااه ) اما خب بر خلاف چیزی که میگن هیچ کدوم از مشکلاتم رو علاج نکرد این دوره ی خدمت

آفو پنج‌شنبه 4 آبان 1391 ساعت 09:20 http://www.asimesar.blogfa.com

توصیف خیلی زیبایی بود از گشت و گذار جورابها در خانه و حبس آنها به در زندان کفش بابت تنبیه ... واقعا همین است .. من نمیفهمم چرا همه ی مردها این خصوصیت را دارند که جورابهایشان را اغلب هر کجا که برسند پرتاب میکنند .
خداوند جورابهایت را برای هم و روناک را برای تو نگه دارد . جورابهایت را برای شیطنت و روناک را برای یک عمر زندگی .
خوبی شما ؟!!!

سلام آفو جان

خیلی خیلی ممنون

خوبم ، شما خوبی ؟!

فرشته پنج‌شنبه 4 آبان 1391 ساعت 22:44 http://houdsa.blogfa.com

خوبی؟؟؟

خوبم آبجی خانم

بادمجون بم آفت نداره

جزیره جمعه 5 آبان 1391 ساعت 11:52

سلام بادمجون بم

ای بابا، روناک جان هنوز برنگشتن که شما هنوز جوراب نداری؟

سلام خانوم

برگشتند :)

دانیال جمعه 5 آبان 1391 ساعت 23:02 http://poshteparchin.ir/

آقا همین کارا رو می‌کنین که ما مقابل اون نیمِ خوشگل و ظریفه‌ی عالم (ببین من چقد با فرهنگ‌م که نمی‌گم ضعیفه!) کم می‌آریم.
من خودم محض رضای خدا نه زن دارم و نه حتا دوست دختر! اما همیشه‌ی خدا جورابام سر جاشه! نتیجه این‌که عامل گم شدن جوراب‌ها خود نسوان گرام هستند! بعله جانم!

ما شرمنده ، صرفا به این خاطر که نا خواسته موجب تضعیف جبهه ی آقایون شدم

باغبان شنبه 6 آبان 1391 ساعت 14:00

شما وضعتون خوبه باز یه کیف جوراب نو دارین!
من صبح با جورابای سوراخ میرم دوجین جوراب می خرم برمی گردم خونه. عصرش می خوام برم بیرون همون جوراب سوراخا رو پیداش می کنم فقط!!!

احتمالا در منزل شوما یک نفر هست که به جوراب نو علاقه ی زیاد داره و زنانه و مردانه بودنش زیاد براش فرقی نمی کنه

مریمی شنبه 6 آبان 1391 ساعت 14:28 http://pilaar.ir

ممدقلی جدن برام سواله شما عاقایون چتونه خو. نیگا من یه جا مخصوص جورابام خودم درست کردم. با کاغذ رنگی. خیلی هم ساده و راحت. از بیرون که میام جورابا رو پرت میکنم این تو . هم راحت پیدا مشین هم فضای خونه ریخت و پاش نیست. حالا روناک چه گناهی کرده زن یه ممدقلی شلخته شده؟ همش باهاس دمبال جورابای تو باشه. خو دقت کن برادره من

تو خانووووومی ، من که نمی تونم مثه تو باشم
الان وکیل وصی روناک شدی دیگه ؟!

مریمی شنبه 6 آبان 1391 ساعت 14:31

روناک کجاست خو؟

همین جا ... کنار من

خورشید شنبه 6 آبان 1391 ساعت 16:50

کلن این جوراب معضل بزرگیه. (معضل رو درست نوشتم؟)
تو فکر یه اختراعم. یه چیز تو مایه های جوراب یاب. یادم باشه تو انجمن علمی مطرحش کنم. (آیکون پرفسور و مخترع و این حرفا.)

خواهشن یه دونه ش رو هم برفست برا ما ... نیاز مبرم داریم به قرعاااااان

میلاد یکشنبه 7 آبان 1391 ساعت 11:32

کجایی مرد بزرگ نیستی؟

دلمون تنگ شده برات

سلام قربان

با علم به این موضوع که هم " مرد " خودتی هم " بزرگ " باید عرض کنم : همین جا هستم ، همین حوالی

بالیق یکشنبه 7 آبان 1391 ساعت 15:04 http://zendegiyebaliqşblogfa.com

چقدر دلم برای روناک تنگ شده و همینطور حضور هر دوی شما

دل ما هم برای بالیق تنگ شده

سایلنت یکشنبه 7 آبان 1391 ساعت 19:57

یعنی عاشق نوشته های شمام
دقیقا تو خونه ی ما همین مشکل هست
خیر سرم یه جاجورابی شیک واسه آقامون درست کردم اما اون همیشه می گه"همه جای ایران جاجورابی من است"
حتی در برخی مواقع تو یخچال

فری دوشنبه 6 آذر 1391 ساعت 21:05 http://fffery.blogsky.com/

توصیف فوق العاده ای بود

فوق العاده لطف شماست به من

ممنون رفیق جان

شلم شوربا یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 12:59 http://NIMARASI.BLOGFA.COM

جورابهای من خودشان میدانند که کجا باید باشند چون زحمات همسر به نوعی بوده که انها جای خودشان را همیشه پیدا میکنند . از همسرتان بخواهید به نحوی که آنها متوجه شوند این حس تنوع طلبی را از انها دور کند....

امیدوارم این را برای همسرتان بلند بلند بخوانید

خواندم، بلند :-)

زینب دوشنبه 27 آبان 1392 ساعت 14:42 http://daftaresorkhzeinab.blogfa.com/

:)
یعنی لذت بردم از خودن این متن
من با اینکه دخترم همیشه جورابام رو گم میکنم.
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد