بابا "انار" دارد
بابا "انار" دارد

بابا "انار" دارد

داستان یک " نغمه ی غم انگیز "

تا همین چند سال قبل ، یعنی درست تا قبل از وقتی که سرزمین سبز بعد از سال ها زمین گیر شدن بالاخره با جرح و تعدیل بسیار به عنوان فصل دوم سریال " خانه سبز " به روی آنتن رفت ، اگر روزی ، جایی ، بیژن بیرنگ را می دیدم ، حتی اگر او " آن طرف جوی ایستاده بود و من این طرف " می پریدم و بغلش می کردم و می بوسیدمش و می گفتمش : " دست مریزاد "  ...

اما با دیدن چند قسمت اول " سرزمین سبز " تمام این حس به یک باره روی سرم آوار شد .

این روزها پخش مجدد " خانه سبز " از IFilm داغ دلم را تازه کرده . دوست دارم روزی ، جایی بیژن بیرنگ را ببینم و از همین سمت جوی که ایستاده ام زل بزنم توی چشمانش و خیلی صریح و بی مقدمه بپرسم : " چرا ؟! " و بعد حتی منتظر شنیدن جواب نمانم . دستهایم را توی جیب بارانی بلند خاکستری رنگم کنم - مثل رضا صباحی - و تمام شهر را قدم بزنم - مثل رضا صباحی - و با هر قدمی که از خودم دور می شوم زیر لب تکرار کنم " آخه چـــــرا ؟! " درست مثل " رضا صباحی " ... 


" سرزمین سبز " واقعیت زندگیست و زندگی واقعی . واقعیتی که در امتداد سبزترین لحظات زندگی غافل گیرمان می کند . واقعیتی که هر لحظه و هر جا ، بی تعارف و ناگزیر ، چهارچوب های سبز زندگی آدم ها را می لرزاند . 


" سرزمین سبز " یک جایی پشت تنهایی های فرید ، یک جایی پشت خاطره بازی های رضا ، یک جایی ورای شعار زدگی ِ ملموس برخی صحنه هایش ، نغمه ی غم انگیز " آدمیزاد " را روایت می کند .



پی نوشت : سرزمین سبز داستان سرگشتگی های فرید و رضا صباحی است در پی مرگ عاطفه و لیلی ...

نظرات 15 + ارسال نظر
کاسپر(بابک) یکشنبه 21 آبان 1391 ساعت 22:57 http://kasperworld.ir

اول
آیا ؟

بلی آیا ...

کاسپر(بابک) یکشنبه 21 آبان 1391 ساعت 23:00 http://kasperworld.ir

سرزمین سبز ... موافقم واقعیت تلخ وشیرینه زندگیه هنوزم که هنوزه ...

آذرنوش دوشنبه 22 آبان 1391 ساعت 00:32 http://azar-noosh.blogsky.com

سرزمین سبز و ندیدم ولی خانه ی سبز رو چرا فکر کنم همسن علی کوچولوی خانه ی سبز بودم یا شاید کوچیکتر...

سرزمین سبز رو هم ببین آذرنوش جان ، هر چند خیلی از المان های خانه ی سبز رو نداره

محمد مهدی دوشنبه 22 آبان 1391 ساعت 07:45 http://mmbazari.blogfa.com



سلام

خانه سبز یک زندگی رویایی و پر از شعار بود ...البته برای مردم آنزمان کشورمان ...سرزمین سبز را هم هنوز ندیده ام ...شاید این واقعی تر باشد .

سلام جناب

واقعی تره ، یه جور بی رحمانه واقعی تره

آفو دوشنبه 22 آبان 1391 ساعت 09:26 http://www.asimesar.blogfa.com

خانه سبز رو دیدم . قدیم ها ... سرزمین سبز رو نه ... نمیدونم چی بوده یا چی هست ...
خوشحالم که هستی

منم خوشحالم ...

مشق سکوت - رها دوشنبه 22 آبان 1391 ساعت 09:47 http://www.mashghesokoot.blogfa.com

سرزمین سبز رو ندیدم و از خانه سبز هم خاطرات مبهمی دارم

وانیا دوشنبه 22 آبان 1391 ساعت 12:34

این سرزمین سبز دقیقا چیه؟

یه سریاله که چند سال پیش در ادامه ی خانه ی سبز به عنوان سری دوم خانه ی سبز پخش شد ( البته با چند سال وقفه )

داستانش از جایی شروع که عاطفه و لیلی در اثر تصادف می میرن و رضا و فرید ( که حالا خونه ی سبزشون رو هم خراب کردن و دارن کنارش اتوبان می سازن ) برای فرار از غم مصیبت تصمیم می گیرن که دور ایران رو بگردن ...
با آدم ها و اعتقادات و قومیت های مختلفی آشنا میشن و در نهایت به این نتیجه میرسن که درسته خونه ی سبزمون رو خراب کردن اما در عوض یه سرزمین سبز داریم ... ( که البته برخلاف خیلی از صحنه ها و دیالوگ های زیبای فیلم این نتیجه گیری شدیدن شعاری و نا موزونه )

سایلنت دوشنبه 22 آبان 1391 ساعت 13:06 http://no-aros.blogfa.com/

کی و کدوم شبکه؟؟
تو رو خدا بگین دوست دارم ببینم

سلام

خانه ی سبز رو تکرارش رو IFilm پخش می کرد که چند روز پیش تموم شد

سرزمین سبز هم چند سال پیش پخش شد اما شک نکنید که تکرار می شه ، از رو تجربه میگمااااا

مریم انصاری دوشنبه 22 آبان 1391 ساعت 14:01

من هم با هر قدمی که از خودم دور می شوم زیر لب تکرار کنم " آخه چـــــرا ؟! "... امّا... نه مثل " رضا صباحی " ...

بلکه...

درست مثل "هــــانـــا پیرزاده".

البته که " هانا " هم با هوش تر از منه ، هم با نمک تر

فرشته دوشنبه 22 آبان 1391 ساعت 14:03 http://houdsa.blogfa.com

خانه ی سبز رو عاشقونه دوست داشتم...سری کاملش توی قفسه ی کتابهامه...

اما سرزمین سبز رو نه..دلم نمیخواست اون خونه و اون آدما نباشن..اونا برام نشونه ی زندگی بون..

دلم میخواست نغمه ی غم انگیز رضا و خانواده ی صباحی فقط برای دوری علی کوچولو یا از فکر بیکاری پدر بزرگ یا از غم جد بزرگ باشه...نه هیچ چیز دیگه ای..

خونه ی سبز رو تا همون جایی دوست دارم که شکیبایی دوست داشتنی با صدای منحصر به فردش میگفت : و ما منتظریم..که خورشیدی که برای غروب رفته ،روزی از غرب طلوع کنه...اون روز سبز ترین طلوع برای خورشید و سبز ترین شروع برای ما خواهد بود....؛

شاید اون روز بیاد محمد و ما یه سرزمین سبز داشته باشیم..بدون هیچ نغمه ی غم انگیزی...

زدی تو خال بچه

همش همین بود : " ما منتظریم..که خورشیدی که برای غروب رفته ،روزی از غرب طلوع کنه...اون روز سبز ترین طلوع برای خورشید و سبز ترین شروع برای ما خواهد بود... "

چقدر حالم گرفته شد وقتی دیدم یه آرزوی سبز ممکنه هیچوقت از هیچ حاکی سبز نشه !

آوا دوشنبه 22 آبان 1391 ساعت 15:18

سرزمین سبز از همون اول
غم بدی رو به دلم چنگ
زد برعکس خانه سبز.
منم این سریال رو
زیاد ندیدم.....و
چـــــــقدر پی
نوشتتون رو
دوســـــت
داشتم..
عـــالی
بود...
یاحق...

ممنون آوای عزیز...

باغبان دوشنبه 22 آبان 1391 ساعت 18:10 http://laleabbasi.blogfa.com

_ می شنوی رضا؟
_ چیو عاطفه؟
_ نغمه غم انگیزی که الان داره توی وبلاگ پخش می شه!! گوش کن...
...
...
...

ممنون که شنیدی باغبان عزیز ...

ممنون که خیلی وقتا می شنوی

پروین دوشنبه 22 آبان 1391 ساعت 22:48

حیف که من هیچ کدام را ندیده ام.

کامنت از سرواکنی بود؟ ببخشید :)

چوب کبریت دوشنبه 22 آبان 1391 ساعت 23:41 http://matchbox.persianblog.ir

سلام
پخش اول خانه سبز رو یادم نمیاد نمیدونم أصن چن سأله بودم که پخش میشده الانم فرصت دیدنش رو ندارم متاسفانه ولی تعریفش رو خیلی شنیدم

پرچانه پنج‌شنبه 25 آبان 1391 ساعت 12:44 http://forold.blogsky.com/

سرزمین سبز رو کدوم شبکه؟ کی؟ نشون میده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد