بابا "انار" دارد
بابا "انار" دارد

بابا "انار" دارد

یلدا یعنی " تولد " ... یعنی " عشق "

به افسانه ها اعتقاد داری " دخترک " ؟

پس بیا ... بیا و بنشین کنارم تا برایت افسانه ببافم ، خیال بیارایم ...


می دانی ؟

یقین دارم که " یلدا " دختر پاییز است ، فرزند عشق ...

دخترکی با گیسوان بلـــــــــند ، به سیاهی شب

دلبرکی با لبان ســـــــرخ ، به رنگ دانه های انار

رقاصه ای که میان سفیدی برف ، چرخ می زند و هوش می برد ...


می دانی دخترک ؟

" یلدا " هنگامه ی شکفتن است ، شکفتن غنچه ی بوسه ها ...


***

ای همه معنای اسمت روشنایی است و نور     

وی شب و روزم شده با خنده هایت پر زشور


ای همه مهر و صداقت ، ای همه عشق و یقین  

وی شده دردِ دلم بر چهره ات ، خطّ جبین


ای که بر پیشانی ات ثبت است این مُهر جنون 

وی که از تیر دو چشمت گشته جاری جوی خون


قصّه ی عشق مرا کس می نداند غیرِ رَب         

لحظه های بی کسی نام تو آرم زیر لب


خدعه ی چشمان نازت ، دردِ دل با باد کردم 

وین سوالِ بی جوابم ، در دلِ شب داد کردم


گو چه داری بر دو دیده ، ای مهِ شب های تارم

کز نگاهت گشت روشن آن همه شامِ سیاهم


گو چه کردی با دلِ من ، ای رُخت زیباتر از گل

بارِ دیگر نغمه ای کن ای صدایت صوت بلبل


حالِ امروزم شده جام و میِ ناب و سبو

فارغِ دیروزِ کوی ، عاشق شده ست و کو به کو


گر بخواهم لب گشایم ، حرفِ دل پایان ندارد

دفتر انشای عشقم ، صفحه ی پایان ندارد   


                                                روناکی * / محمد جعفری نژاد / آبان 1382


* روناکی به کُردی یعنی " روشنایی "

***

پی نوشت : شعر که نیست ، آن روزها چیزی از عروض و قافیه نمی دانستم . هر چند حالا هم چیز زیادی نمی دانم ... به غیر از عشق که بهانه ی خوبیست برای خیالِ شاعری


سنجد نوشت : " دیدین برگشتم !!! هههه "

خیلی ها گفتند خودش را لوس کرده ، احتمالا ته و توی دلشان هم گفته اند من باب جلب توجه  است . راست گفته اند . به این که هر آدمی ، در هر سطح و سنی که باشد نیازمند توجه است اعتراف و اعتقاد دارم . با این کارم جلب توجه کردم . راحت تر بگویم توجه خودم را به " خودم " جلب کردم . این بیست روز تمامش را مشغول نگاه کردن به خودم بودم . داشتم به داخل خودم نگاه می کردم ، از یک جایی بیرون از بودنم به جایی که الان ایستاده ام ...

بابک اسحاقی می گفت : " چوپان دروغگو می شوی ؟! دفعه ی بعد که ناز و نوز کنی خلق الله می گویند به گیگیلیامون ! که رفت "

بابک راست می گفت . پس " دیگر نمی روم " ، صرفا به این خاطر که گیگیلی ای نشم :)))


ممنون که در نبودنم هم بودید .

شب یلدایتان سپید ... عین روز


نظرات 94 + ارسال نظر
جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 18:57

فعلن اول شدنم در صفحه ی دوم تا بعد به حسابت برسم

چی میگه غلااااااام ؟!!!

هرررر

جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 19:01

خب میگفتی.روناک جان کجاست؟

خونه ی باباش ؟ مشکلیه ؟!!!

هرررررر

جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 19:05

نه اونکه خونه باباش باشه که هیچ مشکلی نداره، بعد تو کجایی؟ کی پیشته؟
روناک جان چرا این برادر مارو خونه تنها میزاری اخه؟خاهر من بیا من یکم بات صحبت کنم،
ببین برادر جان میدونی که من این حرفا حالیم نیست کاری نکنی دست به خشانت بزنمااااااااااااا

نه بابا خیالت راحت

دست از پا خطا نمی کنیم ، نه من ، نه اون خانومه که اون طرف اتاق نشسته

هرررررر

جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 19:07

روناک جان دفعه ی بعدی که خواستی بری خونه بابات، ایشونو هم میفرستی بره خونه باباشااااااااااا به هرحال اینطوری خیال ما راحتتره

والا تا همین دیشب خونه ی بابام بودم

اما خو خوبیت نداره آدم بعد از ازدواج زیاد خونه ی باباش پلاس باشه

کی می خوای این چیزا رو بفهمی ؟
من چه قدر نون نخورم ، وقتمم رو بذارم برای آموزش به جنابعالی

جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 19:09

اون خانومه دیگه
از همین الان خودتو مرده فرض کن اون هم با اعمال شاقه.
مردن را با ما تجربه کنید با انواع شکنجه های مدرن و حدید با ورژن 2013
بانوان عزیز بلاگستان همسران دست از پا خطاکن خود را به ما بسپارید. ستاد حمایت از حقوق بانوان

ای بابا

خواهر همه ی ما دیشب مردیم ، فقط داغیم حالیمون نیست

اون خانومه هم حوری بهشتیه ، حقمه ، اصن جزء جدیدترین آپشن های بهشته ... تو مگه بخیلی ؟!!

جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 19:11

آخرالزمان که میگن همینه آ. قدیما مردا جرات داشتن نفس بکشن؟!نداشتن که. جرات داشتن از واژه ی "اون خانومه" استفاده کنن؟! من نمیدونم چرا دنیا تموم نشد دیروز:دی

جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 19:12

ولی اصن غمت نباشه روناک جان،جوووووووووووووووری ادبش میکنیم که دیگه واژگان نامانوس رو بکار نبره اون هم در ملا عامِ بلاگستان



باید اعتراف کنم که فعلا خیال ندارم اظهار ندامت کنم

همینه که هسسسسسسسست

جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 19:13

بنده همینجا اعلام میکنم فعالیت مجازی بعدیم راه انداختن یه ستاد حمایت از بانوان که عضو جدید میگیره. بعد به ادب کردن اقایون بلاگستان میپردازیم

میشه من اولین نمونه ی آزمایشگاهی این ستاد باشم

می خوام با چشمای خودم شکست خوردنتون رو ببینم و بهتون بخندم

هرررررر

جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 19:18

بی خود. حوری موری نمیشناسم من. اون دنیا هم بری جز روناک به فرشته دیگه ای نیگا کنی میام چشاتو از حدقه در میارم.ببین من بابام هم اگه جز مامانم به فرشته دیگه ای نیگا کنه چشاشو در میارم،تو که دیگه جای خود داری ما یه همچین ادم زبون نفهمی هستیم:دی
بعدشم ساده ایا،فک کردی این حوری های الان حوری های 1400 سال پیش هستن؟نه برادر من ،ورژن 2013 الان بت میدن،یَک پدرسوخته هایی هستن، ببین تو جوون وارد بهشت میشی بعد پیرت میکنن ،شنیدم یه کاری میکنن که اقایون به اختیار میگن تو رو خدا مارو ببرید جهنم از دست اینا نجات بدین
حالا دیگه خوددانی،برو حوری بگیر. حلائق هرچه لایق:دی
اتفاقا روناک هم یه نفس راحتی از دستت میکشه. فقط یه چی بگما اینور قضیه رو میبینی اونورشو هم ببینا،غلمان هم داره آآآآآ

بی خود بی خود

اصن من بدون روناک هیچ جا نمی رم

همین که گفتم ، الانم با دگنک این حوریه رو می رفستم بره خونه ی باباش
اصن از وقتی اومد یه احساس بدی بهش داشتم ، فکر کنم از اعوان و انصار عزرائیل باشه

جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 19:23

چرا خوبیت نداره؟پس چرا داداش من یه شب اینجان یه شب خونه مادرخانومش اینا؟ها؟
ببین دنبال بهانه ای.ببین تنت میخاره.

برادر جان مطمئن باش تو اولینشونیالبته اخرینشون هم هستی. چون بعد از تو دیگه کسی ازین جلافتا انجام نمیده

کور خوندی اگه خیال کردی من تنها نمونه ی این قسم موجودات هستم

اگه راس میگی برو ببین اون بابک جونم مرگ شده کجاست که دو روزه آب شده رفته تو زیمین ( آب که نشده ، خودتم می دونی که تو سفینه داره با مونیکا دل می ده و قلوه می گیره )

آره خانوم ، ما بیشتر از این حرفاییم

هررررر

جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 19:25

حوریه رو میفرستی بره خونه باباش؟!
در اولین اقدام تک تک موهای کله تو با موچین میکَنیم اونوخت دیگه واسه من حوری حوری نمیکنی.

با موچین ؟؟؟

بی خیال بابااااا .... مردم چی میگن
ما کلی سابقه ی جهالت داریم خیر سرمون
اصن کسر لاطیه موچین به موهامون بخوره
حالا چه فرقی می کنه موی سر باشه یا ابرو

والا به قرعان
اصن الان خودم همش رو با فندک کِز می دم
اینطوری شرافتمندانه تره لااقل

جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 19:27

به حساب بابک هم میرسیم.فک کردی ما تبعیض قائل میشیم. میدونی نه چون از نظر کمیت تو بلاگستان زیاد نیستین ما میتونیم با کیفیت بالا به حساباتون رسیدگی کنیم.:دی



مگه کسی هم هست که حریف زبون جزیره بشه این طرفا ؟؟؟

جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 19:28

ای الهی مونیکا رو سر تخته بشورم
ای الهی نسل هرچی مرد حوری خونه بیاری مثه دایناسورا منقرض شه

بابا من نیاوردمش که ...

خودش اومد ... البته الان درست یادم نمیاد که از چاه حموم اومد یا از هواکش مستراح

اما یادمه که خودش اومد ، به همین سوی چراغ ...

جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 19:32

عزیز من اگه بخایم تریپ جهالتی بات برخورد کنیم که باید ناخناتو با انبر بکشیم. ولی ما چون روحیه مون لطییییییییییییییییییییییییییییف، طاقت دیدن خون نداریم موهاتو با موچین میکَنیم.

البته یه خاهر دارم کیانا،اون هم خوب روشایی بلته. دفعه قبلی یادم نیست کیو میخواستیم ادب کنیم روش های بیشتری بلت بودم. یه مدت از این روشهای خشونت امیز دور شدم یادم رفتهباید یکم فکر کنم تا یادم بیاد

برو بچه ، شاخ و شونه نکش برای من

دو تا دونه سوسک ول می کنم تو کامنتدونی دیگه صد سال جرات نکنی این طرفا پیدات بشه هاااا

جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 19:38

من از سوسک نمیترسمفقط پردار نباشه چندشم میشه
درضمن رفتم به حساب بابک هم رسیدگی کردم:دی

پر داره ... اصن سوار پاراگلایدره

ویــــــــــــــــــــژژژژژژ

جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 19:40

درضمن شاخ و شونه هم میکشم.دیگه نبینم واسه من تعیین تکلیف کنی که چیکار کنم چیکار نکنما

بیشین بینیم Bawwwwww

جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 19:45

الان یک کامنت دیدم از دوست "خاموش" ناممون. بعد فرموده بودن یکی ایشون امسال ارشد قبول میشن یکی من،با این درس خوندنامون.
به جان خودم حیف که اهلش نیستم(کار سختیه) وگرنه همین یه ماهی رو میزاشتم پشتش و میخوندم تا ثابت کنم "من میتوانم"

برادر جعفری نژاد خواستم بت بگم من در برابر حرف این دوستمون کم اوردم. (این هم یه جا که من کم اوردم)

فکر می کردم تا امروز نداشتن پول واسه خریدن اون رژ لب معرووووف تنها نقطه ضعفیه که از تو دارم اما الان می بینم " کارشانسی ارشد " گزینه ی مناسب تریه برای حرص دادنت

خدای من
خدای خوب و مهربان
ممنونم ، به اشد اوضاع ، اصن یه وعضیییی

جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 19:54

اون رژ لبِ رو که اصن ترجیح دادم اسمشو فراموش کنم .چون دم عید کلی گرون بود به نظرم، الان هم که دوبرابر اون نرخ گرون عیدش ، گرون شده

ولی در مورد ارشد، این یکی اصن شوخی بردار نیستا. خیلی حساسم رو این موضوع من
میدونی چیه، میخام یه چیزو صادقانه بت بگم، من اصولا تو این دنیای مجازی بم برنمیخوره(میدونی که ) ولی الان بم برخورد. ولی خب میدونی تجربه ثابت کرده دو هفته بیشتر نمیتونم دووم بیارم برای مطالعه ی ارشد واسه همین به رو خودم نمیارم که بم برخورده.

اتفاقن خوب شد که بهت برخورد ، بلکم یه نیروی محرکه ای بشه واسه درس خوندنت ، بعد هی پله های ترقی رو دو تا یکی طی کنی ، ما هم هی پز بدیم بگی همچین رفیقایی داریم ما

بعلللللله

جزیره جمعه 1 دی 1391 ساعت 20:00

خیلی خب .اقا ما میریم دیگه"ایکون تفکر و اینا"

تفکر ؟!!!
تو ؟!!!
من کجام ؟ این جا کجاست ؟! 21 دسامبر کِی بود راستی ؟!

خاموش جمعه 1 دی 1391 ساعت 20:25

اوه فک کنم به جزیره خانوم برخورده
معذرت میخوام قصدم شوخی بود
آخه منم کنکور دارم امسال ولی اصلا نخوندم
گذاشتم این یه ماهه از خجالت کتابام در بیارم
تو رو خدا آقای جعفری نژاد بگین چطور از دل جزیره دربیارم من قصد بدی نداشتم خوووو

نه بابا

خیالتون راحت
جزیره خانوم تر از این حرفاست ، ضمن این که بسیار هم با جنبه و مهربونه

از طرف ایشون بهت اطمینان می دم که از دست شما ناراحت نشده

آوا جمعه 1 دی 1391 ساعت 20:39

بازگشت دوباره تان،حضور سبزتان
و انــــــشالله مانــــــــدگاریتان
مبارک..اولین روز زمستانیتان
نیز مبارک...خیــــــــــــلی
خوشـــــــحالم که دوباره
مینویسید.......مزاحم
میشیم ..............
یاحق...

ممنون آوا جان

الان داشتم کامنت ها رو دوباره می خوندم یهو دیدم جواب کامنت شما رو یادم رفته یههههنی اینقدر شرمنده شدم اینقدر شرمنده شدم که ...

شما مراحمید بانو

afo جمعه 1 دی 1391 ساعت 22:18 http://www.asimesar.blogfa.com

baaaaaaaaaaaaaah bah ... cheshemon roshan ...
kho khob bod daronet ? che khabar azash ?

بَه بَه بِه خودت ، چطوری رفیق همکار

درونم هم تعریفی نداشت زیاد ، یک مقدار آشفته بود که رسما ترتیبش را دادیم :)

راستی به سلامتی واگذار شدیم رفت که ؟!!
بابا آخه این چه وضشششه ؟

دانیال شنبه 2 دی 1391 ساعت 00:10 http://poshteparchin.ir/

این بار که برگشتی اخوی، قول می‌دم طرز استفاده از شکلکای اینجا رو یاد بگیرم! [شمایل واژه‌ی چیلیک چیلیک اشکِ شوق ریختن!]
خب همه به اعلا درجه ابراز وجد و شوق و اینا کردن به مناسبت بازگشت‌تون و طبعاً من از دل خلق الله خبر ندارم که چه اندازه ازین بازگشت خداپسندانه به میهنِ وبلاگیِ خودت! شادمند شدن لیکن اغراق نیست اگه بگم جزوِ تاپ تن مشعوفین این حرکتِ‌ت (همین برگشته رو میگما) هستم.

باش! (این یک کلمه خودش به تنهایی یه جمله بود! جالبه!)
ضمناً امیدوارم زمستون خوبی داشته باشی خودت و روناک بانو.

آقا ما شرمنده ، آقا ما موتوشکر ، آقا ما کی باشیم آخه ، آقا ارادت داریم ، آقا ما هم خوشحالیم از این که بین دوستان مهربانی چون شما هستیم ... آقا شوما تو Top Ten رفقای عزیز ما جا داری ...

می باشم ...

و ممنون

دل آرام شنبه 2 دی 1391 ساعت 00:25 http://delaramam.blogsky.com

خوش برگشتی
قدمت روی چشم
آب ریخته بودیم پشت سرت که برگردی.
بودن آدمهای اینجا آدم رو دلگرم میکنه به بودن ، مخصوصا رفیق نازنینی مثل تو ...

چشمتون بی بلا خانوووم
نازنین هم خودتی و مادر مهربانت

خدا وجود پر برکت هر دو تون رو از این خونه و اون خونه نگیره ان شاء الله

آفو شنبه 2 دی 1391 ساعت 08:47 http://www.asimesar.blogfa.com

همینو بگوووووووووووو!!!
خدا رو چه دیدی شاید اینجوری اوضاعمون بهتر بشه ...

اگه قرار بود چیزی درست بشه از همین ایرا ایر حمایت می کردن آفو جان

کم پیش میاد که زن بابا دلش واسه بچه ی دیگری بسوزه

تامین اجتماعی هم بعید می دونم زن بابای خوبی برای همایی ها باشه

بانو شنبه 2 دی 1391 ساعت 10:36

خیلی خییلیی خیییلییی خییییلیییی از بازگشتتون خوشحالم

خیلی خییلیی خیییلییی خییییلیییی لطف دارید ، شاید حتی بیشتر ...

پرچانه شنبه 2 دی 1391 ساعت 10:49


عالی بووووووووووووووود
سوپرایز شدیم هرچند که ته دلم میدونستم برمیگردین
کاش همون پنج شنبه میخوندم که شادی شب یلدام چند برابر میشد.
نکنه فک کردی دنیا میخواد به آخر برسه اومدی یادگاری بنویسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عالی خودتی آبجی نصیبه

یلدا خوش گذشت در کنار همسر جان ؟
دیدی چه صفایی می ده این اولین های کنار هم ، مثل اولین شام ، اولین نوروز ، اولین شب یلدا ...

خوش باشی خانوم ... سلام ما را به همسر جانتون هم برسونید

خورشید شنبه 2 دی 1391 ساعت 12:11 http://shamsolmolook.persianblog.ir

لام.
راستش خواستم نظر نذارم قهر کنم خودمو لوس کنم
اما خوب یلدا شده تو یلدا که نمیشه از این کارا کرد.
خوش اومدین دوباره
(گلی چیزی هم نداره این جا براتون بذاریم.)

قهر ؟ تو ؟ شیب ؟ بام ؟

اصن باورم نمیشه که خورشید اهل قهر کردن باشه :-)

خوبی دختر جان ؟

خورشید شنبه 2 دی 1391 ساعت 12:12

اصلاح می کنم
اولین کلمه ی کامنت بالا سلامه

جزیره شنبه 2 دی 1391 ساعت 12:45

به دوست خاموشمون
السلام علی الرفیق الخاموش و رحمه الله و برکاته
دوست خاموشم وقتی شما معذرت خواهی میکنی حسِ ادم بی جنبه بودن بم دست میده آآآآآآ
من از"دست شما"،"حرف شما" ناراحت نشدم و نیستم. به قرعان. نشون به این نشون که الان اینجام:دی
اتفاقا چقدر تفاهم داریم من هم گذاشتم این یه ماه از خجالتشون دربیام.

ببین حالا گه خیلی اصرار داری که از دلم در بیاری باید من و شام دعوت کنیالبته من تنها نیستما روناک و برادر جعفری نژاد جان هم هستن.حالا بازهم میخوای از دلم در بیاری؟"ایکون یه ادم بی جنبه بالفطره"

شام رو پایه ام اساسی ...

خورشید شنبه 2 دی 1391 ساعت 19:15

راست می گین من حتی قهر کردن هم بلد نیستم.
چقدر یه آدم می تونه بی دست و پا باشه؟

واقعا حرف من همچین محتوایی داشت ؟

نه خیر ، نیستین ، اصلن هم نیستین ... نمونه ی بارزش هم نوشته هات

خاص و تک شنبه 2 دی 1391 ساعت 21:21 http://www.khasotak.blogfa.com/

یلدا فرصتی است برای
یک دقیقه بیشتر دوست داشتن تو ....

پس باید شب محشری باشد ...

نوستراداموس شنبه 2 دی 1391 ساعت 22:10 http://bamdadepaiizi.blogfa.com

"پیش بینی" کرده بودم که برمیگردید...به خاطر همین چندین بار تو این مدت سر زدم
راستی...
سلاااااااااااااااااااااااام
خوبی برادر جان؟؟؟
چه خوب که دوباره هستید



سلام پگاه عزیز

خوبم خواهر
شما خوبی ان شاء الله

ممنون از لطفت دوست مهربااااان

برمودا شنبه 2 دی 1391 ساعت 23:47

سلام رفیق...
یلدا تون مبارک

نبودم...
شما هم نبودی ظاهرا...
ولی وقتی نبودم به یاد شما و روناک بانو بودم...
روز هفتم هشتم محرم...حرم امام حسین...
اگه با روناک بانو اومدید اونورا ...خوشحال میشم در خدمت باشم
فعلا 7-8-10روز ایرانم...تا اربعین حسینی....

سلام رفیق جان

ممنون که به یاد ما هستی ، من هم گهگاه یادت می کنم
هر جا هستی خوش باشی و سلامت

میس یکشنبه 3 دی 1391 ساعت 02:58 http://qorqorane.mihanblog.com

بابا خانواده رد میشه...نذارید از این شعرا ... ادم دلش میخاد خوب :دی

خب آرزو می کنم اصن یه دیوان از این شعرا برات بگن ، البته اگه بشه اسمشو شعر گذاشت :-)

آوا یکشنبه 3 دی 1391 ساعت 10:24

دشمنتون شرمنده باشه جناب
جعفری نژاد..راستش پیش
خودم غیبتتون رو کردم..
فکر کردم خدای نکرده
جایی کدورتی پیش
اومده..خدا رو شکر
ممنون.پایدارباشید
یاحق...

کدورت ؟ من ؟ از شما ؟

چه حرفا ... چه چیزا ... :-)
من شکر خدا تا به حال تو این خونه از کسی ناراحت نشدم ( البته آدم بیمار همه جا هست که معمولا از این قسم افراد ناراحت نمی شم ، البته معمولا ) امیدوارم باعث ناراحتی کسی هم نشده باشم
ممنون خانم از بودنتون :-)

یکی از همین مریم ها یکشنبه 3 دی 1391 ساعت 12:04

دلم روشن بود برادرجان

مگه خدای نکرده کرم شب تابی خوااااااهر ؟!!!

خاموش یکشنبه 3 دی 1391 ساعت 14:15

برادر جعفری نژاد من بعد کنکور تهرانم شما هم لطف کنید یه بلیط مجانی برای جزیره جان ردیف کنید تشریف بیارن تهران بعدش ما بهتون شام میدیم که با اون نوشابهه میل بفرمایین!!!
خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟
هرررررر

عالیه ...

جزیره که فک کنم تهران باشه کلن ، اما از طرف ایشون من نمی تونم

اصن سهم جزیره رو هم بدین به من ... به قرعااااان

یکی از همین مریم ها یکشنبه 3 دی 1391 ساعت 22:36

دقت نمینمویی آآآ. دلم روشن بود. روشن دل نه ها

خو چه فرخی می کنه ؟!!!

کرم شب تاب هر دوی این مشخصه ها رو داره دیگه

هرررر

خاموش دوشنبه 4 دی 1391 ساعت 21:07

ببخشیدا روم به دیفال ولی مثلا برگشتین ها...
یه کلمه ای جمله ای سطری بندی داستانی رمانی...

خواهش می کنم

حق با شماست اما عذر تقصیر

می نویسم

به زودی

گلاره دوشنبه 4 دی 1391 ساعت 21:30 http://g-elareh.blogfa.com/

همینجوری سرک کشیدم ک ببینم احوالتان تغییرات داشته یا نه .. بعد آن چنان لبخندی نشست روی لب هام ک نگو ...


بودنتان خوب است رفیق.

سلام رفیق

بودن شما هم خیلی خوب است ، باور کنید

ممنون دختر جان

نرگس۲۰ دوشنبه 4 دی 1391 ساعت 23:45

سلام جناب
ما همچنان منتظر پست جدیدتان هستیم...حالا که برگشته اید

سلام آبجی خانوم

به روی چشم ...

عاطی چهارشنبه 6 دی 1391 ساعت 13:33


انقدر ک به این بلاگستان پای بند شدیم!و حرف مردمش برایمان مهم است!دنیای واقعیمون(از آن لحاظ!)اینطوری نیست..

با تاخیر فراوان باید بگویم!یلدا مبارک:دی

اما برای تعریف از شعر زیبایوون تاخیر معنا نداره و

بی نهاااااااااااااااایت زیبااااااااااااااا سرودید:گل ل ل ل ل

یکی از همین مریم ها چهارشنبه 6 دی 1391 ساعت 22:42

مسقره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد