ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
یادته نشسته بودی کنج زاویه ی اتاق بالایی خونه ی بهارستان و زل زده بودی به سیگاری که داشت تو دستت جون می داد ؟ هی سرخ می شد و هی خاکستر
یادته گفتی : " ممد ، این سیگارو می بینی "
گفتم : " آره "
گفتی : " حکایتش حکایت من و توئه ، حکایت آدمایی که شکل ما زندگی می کنن ، شکل ما رفاقت می کنن ، شکل ما خبط و خطا می کنن ، حتی شکل ما سر دو راهی گیر می کنن ... ، هی دست و پا می زنیم ، هی جون می کنیم ، هی سینه خیز می ریم ، پا مرغی می ریم ، جست می زنیم ، فکر می کنیم الانه که برسیم به آخر خط و جماعت برامون کف بزنن و هورا بکشن که چی ؟ که رسیدی ... که بردی ... که تموم شد . اما یهو به خودمون که میایم می بینم تموم شدیم ، سوختیم ، رسیدیم به فیلتر ... یعنی فااااااااااااااااتحه "
رسیدم به فیلتر ناصر ، رسیدم به فیلتر ...