بابا "انار" دارد
بابا "انار" دارد

بابا "انار" دارد

مثل ...

مثل هیجان تیوب سواری روی شیب تند دامنه ی کوه ، مثل سوزش خوشایند یه زخم قدیمی ، مثل ته مزه ی تلخ یه فنجون قهوه ی داغ ، مثل دل آشوبه ی پای سفره ی عقد ، مثل سنگ ریزه وسط بشقاب مرصع پلو ، مثل هپروتِ قبل از تگری زدن ، مثل بادوم تلخ لای گز لقمه ای شیرین .


مثل نوستالژی ...




راستی امشب یک رب مانده به 10